عــمارت ایــونهه | EunHae Mansion

درباره بلاگ
عــمارت ایــونهه | EunHae Mansion
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
نویسندگان
۰۹ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۰۲

Don't Leave Me - END

سلااااااااااااااااااااااام



این فیک هم تموم شد :(( 






 Part 20 - 27 


Part 27 Word


Part 27 PDF


Part 28 Word


Part 28 PDF


Part 29 Word


Part  29 PDF


Part 30 PDF


Part 30 Word


Part 31 Word


Part 31 PDF



Part 32 PDF


Part 32 Word


Part 33 Word


Part 33 PDF


Part 34 PDF


Part 34 Word


Part 35 PDF


Part 35 Word


Final Part - WORD


Final Part - PDF


پ.ن : لطفا بعد از خوندن فیک فوش ندین ^_^ فصل دوم لازمه یا چی؟ =))

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۰۹
Melika lee

نظرات  (۱۷۷)

سلام ملیکا جون ممنون واسه اپ خیلی خوشحال شدم
دارم دان میکنم
راستی خسته هم نباشی حسابی این امتحانات تو رو اذیت کرده
پاسخ:
سلاااممممم 
مرسی 😍😍😍
بازم منم نظرم درباره ترکم نکن اینکه ادامه داشته باشه داره خیلی خیلی جالب میشه

پاسخ:
😍😍💞ممنون از انرژی مثبتت 💗
سلام عزیزم. نخسته امتحانا😉مرسی آپ😙
هنو نخوندم بخونم باز میام فقط یچیزی خواستم بگم
سدعندش نکن😔
پاسخ:
سلام مرسییی 
چشم^_^
نههههههه غمگین نشه تهش 😣
خیلی کار خوبی کرد که حرف دلش و زد دونگهه میموندهمه چی بدتر میشد 
😐 هیییی نظری ندارم فقط خوش تموم شه تهش 😄
پاسخ:
چشمممم 
اره میموند توی دلش 😢
^_^
ممنون
تو امتحانتم موفق باشب
خیلی خوبه که حرفاشونو بهم میگن اینجوری راحت میتونن ارتباط برقرار کنن بدون اینکه دلگیرا رو تو دلشون نگه دارن و پیش خودشون تج یه تحلیل کنن.بهترین راه رفع کدورت و دلتنگی حرف زدنه.
خواهشا فعلا تموم نکن داره شیرین و جذاب میشه حرف نگفته زیاد دارن این خانواده بنظرم 




پاسخ:
مرسیییی 💝
اره از هم دلگیر نمیمونن ولی حرفاشون همدیگه رو ناراحت میکنه
چشمممم 
خانواده خانواده های خطرناک :|
خب من اومدم😊✋
مرسی سد نمیکنی😚
وااااااااااو این هیوک چرا اینقد با حرفاش اذیت میکنه قبلا باملاحظه تر بود دونگهه هم همش میبخشه هیوک رو
امیدوارم دونگهه یه مدت از هیوک دور بشه هیوک قدر بدونه😏
مامان بابای هیوک مردشون یجور باعث عذاب شدن الان والدین دونگهه اضافه شدن تازه به امید پشیمون شدن هائه😒
ایونهه الان بینشون خیلی سوتفاهم و ناراحتی پیش اومده نباید بیشتر طول بکشه وگرنه باعث دوریشون میشه فقط امیدوارم ناراحتی هاشون از هم رو اینقدر تو دلشون نگن و مخصوصا دونگهه تو خودش نریزه و به هیوک بگه چقد ناراحته ازش
مرسی الی و موفق باشی فایتینگ😍✊
پاسخ:
خواهشششش

نههههه دور بشن که همش غصه میخورن:((
فک کن مامان بابای دونگهه ببرنش:|
اره از هم ناراحت بمونن خیلی بد میشه شرایط 
فک کنم دونگهه نگه:|
الی؟؟؟ من ملیکام:)
سلام ملیکا خوبی؟؟؟؟؟؟؟
اقا من دوست ندارم تموم بشه خب⁦:-(⁩داستان جالبتر شده خب⁦:-(⁩
تازه من داره از میونگ جه خوشم میاد⁦^_^⁩
ولی اگه قراره دیر تموم شه و بد تموم بشه ترجیح میدم زودتر تموم بشه⁦:-[⁩
من منتظره این برون ریزی هائه بودم⁦=_=⁩چون واقعا هیوک رفتارش افراطی(افراتی) شده بود و اصن به احساسات دونگهه توجهه نمیکرد
کاش بادا نمی‌فهمید بچه خودشون نیست⁦:-(⁩ولی مطمئنم که بادا با واکنشی که دونگهه نشون داد فهمید چقدر واسشون عزیزه
کاش مامان بابای دونگهه یه خرده مهربونتر برخورد کنن،البته بعید میدونم که هیوک حتی اگه اونا خوب رفتار کنه دوست داشته باشه باهاشون برخورد داشته باشه
نگرانی دونگهه چقدر‌شیرین بود⁦^_^⁩من ضعف کردم وقتی دیدم چه جوری نگرانه میونگن⁦^_^⁩
من ترجیح میدم درباره پارته بعد نظری ندم و بسپرم به خودت⁦^_^⁩
مرسی عزیزم
پاسخ:
هایییییییی خوبم تو ددلی؟
چشممممممممممم جاست فور یو♥
ککک دارم بیشتر بهش فکر میکنم
افراطی:)) ، عاره باو لازم بود دیگه دونگهه زیادی صبوری کرد:|
بادا؟:D بورا بود :p الان قشنگ مطمئن شده دوسش دارن:))
فکر کنم اگه اونا خوب رفتار کنن هیوک باهاشون بد شه:|
منممممممممممممممممم مررررررررررررررگه نگرانی اونهه واسه بچشووووووووووووون
:)) تنکس فور اعتماد
♥مرسی
اوه اوه....دونگهه منفجر شد بالاخره!😨😨😨😨😨
راستی سلام
امیدوارم موفق باشی...هم امتحانات و هم انتخاب واحد!😇😌
ولی خدایی پوسیدیماااا!😒😔😳
این حرکت آخر دونگهه زیادی نبود؟! عایا؟!😕😓
نه بابا...بورا همچینم که فکر میکردم خل نبوده! یه چیزایی بارشه!😉
میونگجه غلط میکنه نمیذاره ننه باباش یه بچه دیگه بیارن!😠😕
اگه به من باشه دلم میخواد تا پایان فیک همه بمیرن پس از من نظر نخوای به نفعته!😛😛😛😛😛
ننه دونگهه خوب! اما باباش...نمیدونم شاید اونم خوب!😐😐😐
ممنون👏🌹🌸
پاسخ:
:| من اگه جاش بودم همون اول منفجر میشدم
سلام ^_^
مرسییییییی♥
خخ سوری♥ بیا جای من درس بخون من 24 ساعته واست فیک میگم :))
اصنشم:| لازمه
عاره بچم میفهمه
میونگجه فعلا مریض احواله بذار بهش برسن بعد میزان :))
=)))))))))))) حالا مرگ نه ولی سد :D
ننه ی دونگهه از اولشم پایه بود ولی باباش اصن شعور نداره
♥خارش
مررررسیی ک اپ کردیییی من ذوووق هنو نخوندم ولی گفتم اول نشون بدم چقد منتظر اپ این فیک هستم ..خسته نباشی دانشجو...نههه این وسطا غمگین شد شد ولی اخرشو خوب تموم کن دیگ«:
پاسخ:
خخخخ 
مچکرممممممممممم
چشممممممم^^
سلاااام 🤗
بالاخرههههه اومدی ؟ 😭
انتظار مرا کشت 😣😑
به نظر من باید یه نی نی دیگه بیارن تا دوباره ولاشون به هم نزدیک شه 😈😸🙈 
من عاشق اون دوران بارداریم که هیوووکم کلی مراقب هائه اس 🙄😁😍 
ولی کلا این نظرم با حرف میونگجه نابود شد 😂 که گفت غلط کردم یکی دیگه نیارید 😂 
مرررسی که هپی عندینگه 🙂😍 دوس میدارم ادامه داشته باشه دلم میتنگه اینجوری زودی تموم شه 
ولی چه خوب که دونگهه حرفشو زد ... اینجوری تو دلش میموند خیلی بد میشد 
هیوکم باید بفهمه رفتارش بده 🙁 
مرررسی عزیزم عاپ کردی 
لطفا اون یکی فیکم تندی عاپ کن 😜💙
پاسخ:
هایییییی
ِیس=))
:| بمیرم♥
:)) نظرتو دوس دارم ولی یکم واسه بچه دار شدن دیر نیس؟
عررررررررررر منم از اون دورانا دوست T_T
هپی اندینگ جاست فور شماها وگرنه خودم خیلی دوس دارم اینو سد اند کنم =)))))))))))))))))))))))
دونگهه ما رو کشت تا حرف زد
هیوک یه پس گردنی بخوره حله
♥ خارش 
آپ کردم=))
عاااخهییی اصن اون لحظه ک گف اتاق خودمون من مردم^_^داشتن خوب میشدنا :/این ننه بابای دونگهه خراب کردن ..هیوک باید ا دله دونگهه دراره ..دونگهه خیلی اذیت شد تو این مدت ..ی حسودی و غیرت بازی جانانانه  هیوک ام این وسطا نیازه ..راسی ازین ب بعد کیا اپ میکنی؟
پاسخ:
منم مردم *______*
:|ننه باباش کار دیگه ای بلد نیستن باو
هیوک هم مقصر نیست بنظرم
باید ننه بابای هیوک رو زنده کرد یه بار دیگه کشت که همه چی درست شه=))
جدول میذارم به زودی
درووود و ولکام بک!!!!!  
اینا چرا یهو وقتی فک میکنیم همه چی اوکیه پریده میشن ب هم ؟؟  وات د هلللل عاخه!!! خخخخ!!!  همش باید ی چیزی پیش بیاد!!  
ننه بابای دونی هنو ادم نشدن ک..البته باباش بیشتر!!  😒 
بوراا بچه م!!!  چقد سخته! ولی بنظر دختر قوی ایه!
ب ایونهه بگیم:  یدونه دیگه یدونه دیگه!! 😂😂 میونگجه بشین سرجات توو کار بقیه دخالت نکن! 😂
ابراز احساسات هیوکو دوست! 😍 اتاق خودموووون!! 
فقط امیدوارم همه چی بخیر بگذره!!! 😉
دستت مرسی! 
پاسخ:
تنکیوووووو
چون ملیکا نویسندست=))
:| باباش از اولم ادم نبود
یس بورا ایز قوی برعکس تصوراته همه
باید اونهه رو تشویق کنیم به زاد و ولد :|:))))))))
اتاقه خودمون عررررررررر من عاشقه حرفای مشترکمممممممممم T_T
خخخ امیدوار باش
سلام خسته نباشی عزیزم
الهی دلم برا این فیکِ تنگیده بود
خواهش ، غمگینش نکن فقط بزار به پای هم پیر و شاد شن😁😁
امیدوارم مامان بابای دونگهه جفت پا نرن وسط زندگیشون اینا همیجور مشکل دارن
عقده به دلم موند میونگجه به دونگهه بگه مامان یا بابا😥😥 
پاسخ:
سلاااااااام مرسییییییییی
چشم =))
مامان بابای دونگهه از همه خطرناک ترن واسه اونهه :|
=))) میونگجه ایز سرسخت
نه دیر نیس 
خودت گفتی تازه 30 سالشونه 🙄😌😁😶🤐😅
پاسخ:
اخه 30 دیره دیگههههههههه *_*
باشه میگم بیارن :D
اقا تو رو خدا زود تموم کن تا غمگین نشده باشه تحت هیچ شرایطی فیکاتو غمگین تموم نکن اصن قشنگیه فیک به اینه که پایانش خوب تموم شه جان من غمگین نشه ممنون
پاسخ:
=)))))))))))))))))))))))
چشم فیک هپی اند میمونه♥
اول سلام عزیزم و معذرت بابت اون روز که اسمتو اشتباه گفتم دیونه شدم فک کنم😰😅
دوم اینکه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭چی شد؟ چرا اینجوری نباید میشد که 😭😭😭😭😭
هیوک چجوری تونست اونجوری تو سئول تنهاش بذاره مگه جونگهیون رو نمیشناخت چرا باورش کرد؟ چرا از, دونگهه نخواست خودشو ثابت کنه
این همه سال باهم بودن رو ولش کرد رفت؟ تنها؟ بچه هاشم برد؟ 😭😭😭😭
بورا کجا رفت یهویی؟ 😓چه همه چی درهم برهم شده خو😢
پاسخ:
سلام ^_^
خخخ
هیوک واقعا تند رفت..اشتباهش همین بود،باید به حرفای دونگهه گوش میداد و پرواز رو لغو میکرد ولی بجاش ول کرد رفت:|
:(((((( آره
بورا رفت دنبالش :D
درووود ملی! چگونه ای کبد جان؟ 
😑😑😑😑😑نفس عمیییق..دم..بازدم..دم..بازدم!! تو مقصر نیستی ک..فقط ی نویسنده ی مظلومی!!!😒😒😒 
صوبتم با اون جونگهیون وا مونده س!!! حیف دهن مبارکم ب فوش ب روش باز بشه جانم!! البته فکر کردی خیال کردی؟؟ اینجوری دور افتادن قدر همو بیشتر میدونن!! 
من کبابشونم...جفتشون نابودن..یکی دونگهه رو دریابه! 😭😭😭😭😭
بازم لایک ب میونگجه!!😉 بورا؟؟؟؟؟😨
ینی خدا ازت نگذره جونگهیون!! 😈
امیدوارم دیر نجنبن!!  
تف ب شک!  تفف عمیق!!! 
دستت مررسی! 😚
پاسخ:
درود ^_____________^
خخخخ
جونگهیون خیلی عوضیه:| درواقع همه ی اطرافیانه اونهه عوضی ان!
خخخ
میونگجه♥_♥
تففففففففف
♥خارش
هایییییییییییییی...خوبی؟؟
چی شد؟؟
چرا همچین شد؟
اینقدر یهویی بود اصلا نفهمیدم...؟؟
اوه گاد...فقط به خاطر حرف های اون پسره ی بووووووووووق هائه رو ولش کرد؟؟!!...خوب یه ذره باهم دعوا میکردن هائه هم به هیوک میگفت هیچ کارس...دیگه تموم میشد...نه اینکه هائه رو ول کنه بره...تازه بچه هارو هم باخودش برد..-_-
اون تیکه ی بعداز فرودگاه که هائه با میونگ حرف میزنه...چند ماه بعدشه؟؟
واییی بورا کجا رفت؟؟
زود تموم بشه این بدبختب ها...بیچاره هائههههههههه
مرسی اونی جان...








پاسخ:
هاییییییییی
الان فهمیدی :D
یسسسسسسسس
هیوک شکاک شده بود! دست خودش نبود...اصلا با ادم شکاک نباید زندگی کرد
♥خارش
سلام
من هنو منگم یا جونگهیون؟؟!!!😐😐😐 فک کنم هیوکجه گیجتره!!!😕
نمیگه چجوریاست این جونگهیون که بالکل با دونگهه در ارتباطه همش به شماره من زنگ میزنه و باهاش میحرفه؟!:/ اونم وقتی بخیالش تازه از پیشش برگشته و قراره بهش به دروغ بگه که رفته خوراکی بخره و از این جور چیزا؟؟؟!!!!😔😔😔 نمیگه ایناکه انقد رابطشون عمیقه چرا جونگهیون یه شماره درست درمون از دونگهه نداره؟؟؟!!!!😔😔😔
البته من که اینجوری فهمیدم...شایدم یه جور دیه بوده!!😳
آخر این پارت واقعا جالب بود! دوبار خوندم تا بفهمم چی به چیه!!! قبلش جالبتر!!:/// تو که به من خیانت نکردی...کردی؟؟ بعدشم بلیط پررررر!!!😐😶😕
کلا یجوری بود همه چی!!! 
بورای انتهاییشم که هیچی دیگه!😐😶
بسیار ممنون دوست عزیز🌸🌸🌸🌺🌺🌺
پاسخ:
سلاااااام
هیوک خیلی گیج تر از همتونه
:| اصن چرا نرفت با جونگهیون بحرفه! همین سوالمه!
=)))))))))))
پارت 23 کلا جالب بود:|
اره یجوری بود
♥مرسیییییییییی
سلام ملیکا خوبی؟؟؟
دقیقا قصده جونگهیون از این کار‌چی بود؟؟؟؟!!!!!!!از جدایی این دوتا چی نسیبش میشد؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
واقعا از هیوک توقع همچین کاری نداشتم⁦:-(⁩اصن اون روز تو فرودگاه چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نکنه جونگهیون واقعا از اول دونگهه رو دوست داشته واسه همینم همش میخواست از همدیگه جداشون کنه؟؟؟؟؟اگه اینطور بوده میونگ از کجا میدونست؟؟؟؟؟؟!!!!!!
کاش هیوک بچه هارو میذاشت پیشه دونگهه⁦:-(⁩بورا الان کجا رفته خب؟؟؟⁦:-(⁩
کاش لااقل اون میومد پیشه دونگهه⁦:-(⁩یا میونگ میومد پیشش⁦:-(⁩
هیوک با یه زن ازدواج کرده؟؟؟؟؟؟؟
من چقدر سوال پرسیدم⁦=_=⁩چون هنگم اخه⁦=_=⁩
مرسی عزیزم

پاسخ:
سلاممممممممم خوبم تو ددلی
قصد جونگهیون خراب کردن روابط اونهه T_T
:(( 
شایدم دوس داشته و بخاطر رسیدن بهش همچین کاری کرده...
:( بورا 
نههههههههههه با هیشکی ازدواج نکرده
♥خارش
وااااای وااای واااعاااای واعی من میخوام ی بلیط بگیرم برم کره اول جونگهیون بعد هیوکو بکشم-_-
 اخه چرا هیوک باور کرد حرفای اون ....بوقو 
الهی بمیرم برا دونگک..چقدتنها شده ..حداقل بورا پیشش می موند ..هه میونگجه میگ هیوکم حالش خوب نیس!حقشه ..اصن 
اگ یروز هیوک برگش ب غلط کردن افتاد من دیگ نمیزارم ایناباهم باشن^•^کککک شوخی کردم عاقا زود تر خوب شن :(توروخدا این دفه زود بزار قسمت بعدو-_-راسی اون تیکه فرودگاهو نمیزاری؟ک دواشون چیجوری بود
پاسخ:
خخخ=)))))
هیوک اشتباه کرد...خیلی اشتباهش سخت و جبران ناپذیره
:( دونگهه ی تنها♥
=)) حیف که مجبورم هپی اندش کنم
^_^
سلام خسته نباشی عزیزم
ای وااای چراااا😭😭😭😭
آخه چراااا😭😭😭
چرا از دونگهه توضیح نخواست برا خودش گذاشت رفت
امیدوارم هپی شه تهش
 
پاسخ:
سلاااااااااااااااام مرسییییییییییی
T________________T
♥مرسی
هپیه^^
😐 الان یعنی تو همون فرودگاه دعوا شد هائه موند هیوک رفت؟
😐 حرف رفیق خودش که به خاطر گ/^ی بودن تردش کرده بود و قبول کرد؟
منتظر ادامه اش میمونم 😐
پاسخ:
یس یس
طرد*
:| اره باور کرد
عاشقتم که هپی اندش کردی من برم بخونم 
پاسخ:
خخ♥

این اونهیوک چرا ایمجوری کرد رسما زده به سرش اخه به اون صورت معصوم کلمه خیانت میخوره که بخوای بگی خیانت کرده طفلک دونگهه اصلا شانس نداره

مرسی  که اپ کردی ملیکا جون خیلی منتظره این قسمتش بودم باز خوبه هپی انده خیالم راحت شد ولی جان من تا یه حال اساسی از هیوک نگرفته نبخشش ها حسابی حال گیری کنه که حساب کار دسته هیوک بیاد

پاسخ:
خیانت از هردوشون بعیده
اصلا کِی فرصت کرد خیانت کنه؟ همش کنار هم بودن:|
خارش^_^ 
خخخ اره حالشو میگیرم
تشکر
هیوک چطور دلش اومد همسر نازنینشو تنها بزاره و ترکش کنه؟
عزیزدل مگه بچه ها فقط مال شما بودن که بردی پیش خودت و هائه رو از دیدارشون محروم کردی؟
 بچه ها چطور راضی شدن از همچین وجود نازنینی دل بکنن
برا همینه فکر کنم بورا قهر کرده رفته و هیوک رو تنها گذاشته
ولی چطور راضی شده بدون اینکه توضیحات دونگهه رو بشنوه و قضاوت کنه اینقدر زود تصمیم گرفت و عملیش کرد
پاسخ:
خارش
هیوک کلا از وقتی برگشتن سئول زد به سرش:|
والا!! انگار دونگهه پرستارشون بوده:|
:D
اه 
اصن حوصله ندارم بهت سلام کنم 😝😒😳😦 
چراااااا اینجوری شد .... ملییییکا دست تو و هیوک توی یه کاسه اس 😒
چرا این بچمو زجرکش می کنه آخه .... یعنی اون دوست عنتربرقیشو نمیشناخت که به وجود پاک هائه شک کرد 😡😒
بچه امو چجوری ول کرد رفت 😦 اصن این رفتارای بد هیوک با اون طفل معصومو نمی گنجم 😒 
100 % منتظر یه تنبیه درست حسابی واسش هستم ... 
واسه چی بچه هارو برداشت برد ... بچه اینهمه زحمت واسه بچه ها کشید ... پاره تنشو برداشت برد ... انگار فقط واسه خودشه 😒😡 
هیوک خیلی بی تربیت شده 👊😷
شدیدا منتظر اتفاقات بعدی داستانم ... 👋
پاسخ:
=)) توروخدا سلام کن
:| من بی گناهم
:| من واقعا نمیدونم هیوک چ فکری پیش خودش کرده بود
:((((( منم
:D تنیبه میکنیممممممم
فکر کرد دونگهه بهشون آسیب میزنه! 
سلام اجی من قسمت ۲۳ و ۲۴ رو با هم خوندم
اخه چرا اینجوری شد هیوک چرا اینجوری شده؟
میونگ حرفای خوبی زدش هیووک دیوونه شده چرا اینجوری کرد؟
بیچاره دونگهه😢😢😢😢
میگه پشیمون نیستم مگه میشه اخه؟چرا انقد راحت حرفای اونو باور کرد؟
اینا چی بود تو فرودگاه به دونگهه گفت؟حتی نذاشت بچه هاشو بیین
میگه نمیخوای ایندشونو خراب کنی😭😭😭
تازه میگه نمیدونم چرا وجود دونگهه ازارم میداد مگه میشه وجود کسی که عاشقشی ازارت بده؟
پاسخ:
سلامممممممم
هیوک زده به سرش..کلا تصمیماتش و احساساتش و همه چیش قاطی شدن...
:( دونگهه
پشیمون میشه بالاخره
:( خیلی بهش بد کرد...
نه نمیشه...هیوک به احساساتش شک داره...

عجب 😐 هنوزم منطقی نیست کار هیوک 
میزارم پا اینکه بیماری روحی روانی گرفته 
😐 پکوند بچه ماهی رو 
😑 کار خوبی میکنه بورا
😐 میونگ مغزش از هیوک بیشتره
پاسخ:
:|
=)) اینم دلیله خوبیه
:| اره باو کاش میونگ هم میتونست بیاد
میونگ عشقه:|
من فک میکردم خیلی گذشته...  

حد اقل 1سال 
چرا این فکر و میکردم ؟! -_- شاید بخاطر اینک تغییرات دونگهه خیلی زیادی و شوکه کننده بود...  اخه یهو ن وشت سیگار و مشروب من فکر کردم خکحتما خیلی گذشته ک تا این حد داغون شده 
راجب هیوکم کلا حرفی ندارم -_- یکاری کرد ک دهن هرچی موجود زنده است رو بسته..  اخه واقعا اینقدر بهش بی اعتماد بود ک حتی حاظر نشد ب حرفای اون دوسته +&*$%$&* اش شک کنه و یکم ب سمت دونگهه بره 
ینی ب حرفای کسی ک فقط یه مدت کوتاه (بعد از اینک حافظه اشو از دست داد ) اعتماد کرد ولی ب کسی ک 12سال باهمن نه ؟ یکم گیج کننده اس ،تو منطق من نمیگنجه 
ولی یه چیزی ... نمیدونم چرا فک میکنم این یه نقشه از طرف پدر دونگهه اس شایدم اون دوست هیوک یا دونگهه یا هیوکو دوست داره -.- 
خلاصه اینک نخسته...  امیدوارم هیوک نره دنبال بورا ، اینطوری حداقل دونگهه یکی رو داره 
پاسخ:
آره یادم رفت بنویسم چقدر گذشته
حدودا دو هفته گذشته
حتما پارت بعد یاداوری میکنم
هیوک:| اعتمادش خیلی وقت بود لغزیده بود:(
12 سال زندگیشو با چندتا پیام فراموش کرد..دقیقا اتفاقی که توی همه ی زندگیا میوفته...آدما کورکورانه عمل میکنن...
صد در صد نقشه س:D
مرسی^_^
برای اولین بار هیوکو نشناختم این واقعا هیوک بود؟سره حرفایه هیوک به دونگهه واقعا اشکم دراومد خیلی ظالمانه حرف میزد 
ممنون و خسته نباشی
پاسخ:
اره متاسفانه:| 
:( خودمم گریه کردم
♥مرسی
ملیکاااااااااا این چرا انقد کم بود موندم تو خماری
نوش جون هیوک من دونگهه رو میکشم اگه هیوکو زود ببخشه باید اساسیییییییییییییییییی حالشو بگیری بدون ضعف نشون دادن پسره بیشعور خوشم میاد میونگ جه طرف دونگهس وای دلم میخواد اونهیکو بجومش انقد اعصابمو خورد کرد
متنای این قسمت عالی بود خیلی خوشم میاد ازشون اینا رو خودت میگی منظورم اون چند خط متنیه که اولش و اخرش گفتی ؟
پاسخ:
کم بود؟ وات؟؟
خخخ این دیگه کاریه که دونگهه باید بکنه
نه اونا رو از جاهای مختلف برمیدارم اگه خواستید از این به بعد اسم کسی که نوشته هم میذارم
دونگهه و هیوک.. 
هر دوتا تا اینجا کلی سختی کشیدن ..درسته شرایط هیوک خیلی سخت بوده اما نمیتونم حق رو به هیوک بدم..خیلی چیزا بین اون و دونگهه وجود داشت که با فکر کردن بهشون به راحتی میتونست بفهمه که دونگهه این وسط بی گناهه..12 سال زندگی کردن ولی هیوک انگار هیچوقت به حس خودش ایمان نداشته..
شاید من هم اگه جای دونگهه بودم همین کارو میکردم و نمیرفتم.
یکی از ویژگی های این فیک که دوسش دارم متنایی هست که ته هر قسمت میذارید 
با متن هم خونی دارن و من دوسشون دارم*-*
خسته نباشید*-*💙
پاسخ:
:(
اره...هرچقدرم شرایطش سخت بود نباید دونگهه رو اینجوری نابود میکرد
صد در صد...هرکی بود نمیرفت
مررررررررسی
سلااااام خوبی؟✋🏻😊
تااینجا داستان خیلی داشت یکنواخت میشد عالی توین کار رو واس فیک کردی
واقعا چنین اتفاقی لازم بود😍
اول ای هیت جونگهیون...وات د فاز😐مگه دوست هیوک نیست چیکاره دونگهه داره خب
هیوک😐باشه عاقا اصن حق میدم😐ناراحت شدی ذهنت بهم ریخت
ولی این کار😐😐خیلی زیاد بود
دم میونگ و بورا گرم خب بیان پیش هاعه دق کنه هیوک اصن
بی تربیت😒😒هیوک فیکو میگما😂
واقعا وات د فاز خب😐
خسته نباشی و ممنونم❤❤
پاسخ:
سلاااام مررررسی
:D واسه همین میخواستم هپی اند نباشه
منم هیت جونگهیون:| دوس دارم بکشمش=))
هیوک خیلی بدون منطق عمل کرد...اصلا احساساتش کور شده :|
=))
♥مرسی
سلام ملیکا⁦^_^⁩
اقا من یادم نمیاد واسه وارده قبل نظر گذاشته بودم یانه⁦:-[⁩ولی احتمالا گذاشته بودم⁦:-)⁩
پارته پیش من واقعا گیج شده بودم که چی شده بود ولی این پارت همه چیز مشخص شد
واقعا چرا هیوک نتونست به دونگهه اعتماد کنه؟؟؟کسی که ۱۲سال باهاش زندگی کرده بود انقدر کم ارزش بود؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!حرفایی کن به دونگهه زد خیلی بد بود!!!!!!!!!⁦:-(⁩
و از اون نامردی تر بردنه بچه ها با کلک با خودش بود⁦:-[
من عاشقه وقتاییم که بچه ها طرفه دونگهه رو میگیرن😍😍
چقدر اون متنه اخرشو‌دوست داشتم😍😍دور‌بودنه دونگهه از هیوک باعث میشه بفهمه چه اشتباه بزرگی کرده،من از الان منتظره منت کشیم⁦:-)⁩
مرسی عزیزم 
پاسخ:
سلام^_^
گذاشتی فک کنم
منم نمیدونم هیوک چطور اعتمادشو از دست داد:| 12 سال زندگی چیز کمی نبود..ولی ادما عادت دارن سریع همدیگه رو کنار بذارن...
بچه ها♥_♥
من عاشق اون متنم..عین حقیقته!
واقعا از دست هیوکجه کفریم...
نمیدونم چرا انقد بی منطق شده!!!
عخی...بورا مامانیه...دختر مامانشه!
دونگهه هم زده خودشو داغون کرده
میگم نکنه این بابای دونگهه کاسه ای زیر نیم کاسه شه؟!
ممنون...دستت مرسی
پاسخ:
بی منطق و گیج شده!
بورا :( 
شاید باباشم ربطی به این موضوع داشته باشه :D
♥مرسی
میخام گریه کنم ..اصن قلبم دردگرف ..هیوک یهو چش شد ؟هرچی ادهنش درمیومد گف ..البته خب میدونم عصبانی بود ولی حق نداش.الهی فدای دونگهه:(متنفرم ازین ک یکی یهو پشتتو خالی کنه یا عوض ش ..اونجا ک هیوک تیشرت دونگهه رو بغل کرد:)..یکم بیشتر ا حال و هوای هیوکم بنویس ..پف مطمئنی تهش هپی ؟
پاسخ:
:(( شخصا گریه کردم...هیوک احساساتش قاطی شد...بهم ریخت
عصبی بود ولی خیلی بد برخورد کرد!
T_T تیشرته دونگهه♥
مینویسم^_^
آره هپی انده:D
و اما ..عاقا جان من رمزی نکن:/من فیکایی ک رمزی میش یا بیخیالشون میشم یا رمزم ک بگیرم فایلش برام وا نمیش -_-ولی واقعا میخام این فیکو تا اخربخونم ..و یچی دیگ اینکه جواب کامنتاروبده:» ومرسی ک ازین ب بعد هفته ای یبار اپ میکنی ..خسته نباشی ..من برم یدور دیگ بخونمش 
پاسخ:
رمزی میکنم چون بچه ها خیلی بی انصافن
دانلودا با نظرا خیلیییییییی متفاوتن
مجبور شم رمزی میکنم
مرسی☻
تشکر
راستشو بگو ایا واقعا هیوک سرش به جایی نخورده? 
یا دور از چشم دونگهه با یکی دیگه روهم نریخته?
اخه ازش بعیده همچین رفتاری.خیلی گاگول بازی در میاره
طفلک دونگهه باید درد چه کسی رو تحمل کنه که اینقدر دهن بین و ضعیفه

پاسخ:
خخخ چرا قبلا خورده بود
:| نه باو هیچکی نیس
:( دونگهه 
♥مرررررررسی
من هیوکو درک میکنم.عذاب وجدان داره دچار فشار روحیه ونمیدونه باید چیکا کنه فقط میخواست ی جوری حس بد درونشو خالی کنه البته نباید با دونگهه اینقدر بد رفتار میکرد ولی واقعا دست خودش نیست به نظرم.ممنون
پاسخ:
ااااا...واقعا؟؟؟اولین نفری هستی که درکش کردییییییییییی
اره...نباید انقدر بد رفتار میکرد ولی دست خودش نبود...
♥مرسی
سلام ملیییکا .... 🤗
یا خدا ... 😐 من درک نمی کنم هیوکو 😐 
یعنی واقعا از اول هم عاشق دونگهه نبوده ... با حرفی که زدو احساسی که داره من اینجوری برداشت کردم 😐 
بذاریم به حساب اینکه هیوک دیوونه شده ... 😑🙉 من نمی تونم فکر دیگه ای بکنم چون واقعا نمی گنجم اونهمه عشق به این احساس پوچ تبدیل شده باشه😯😢 
دونگهه گناه داااره 😭 
عزیییزم چقد بچه هاش طرفشن ... دوس دارم اینطوری 😭😍
بورا واسش اومد سئول 😭😍  
امیدوارم خانوادش حمایتش کنن و پشتش باشن ... نه اینکه بیشتر زخم زبون بزنن 😔
مرررسی عزیییزم .... 😘💙
پاسخ:
سلااااااااااام
:| باو درکش کن...زندگی بهش فشار اورده
=)))))))))
عاشقش هست ولی خودش نمیفهمه
T_T دونگهه گوناهی
بورا دلش تنگ شدههههههه
بچه ها همیشه کار سازن:D
وای اصلا باورم نمیشهههههههه...هیوک چرا یهو اینقدر بی منطق شددددددد...دارم شاخ در میارم....به نظر میاد این فشار هایی که پشت هم بهش وارد شد واقعا رو مغزش تاثیر گذاشت....خیلی بی منطق و بد رفتار کرد....دلم برای هر دوسوخت...خودش هم نمیدونست چرا داره این رفتار میکنه از طرفی دونگهه هم گناه داشت که همچین برخوردی باهاش شد :((((

نمیشه گفت از اول هم عاشقش نبوده چون اگه نبود اینقدر از خود گذشتگی نمیکرد...خانواده شو ول نمیکرد با دونگهه بیاد ولی انگار نه درست خودشو شناخته تو این 12 سال نه دونگهه رو...حق هم دارن فکر یمکنم اگه حافظه شونو به طور کامل بدست بیارن بهتر بفهمن چه خاطراتی داشتن و کی بودن...اکثرا کسایی که حافظه شون از دست میدن یه شخصیت هایی درونشون عوض میشه ...و این مرگ پدر و مادرش پشت سر هم باعث شده از منطق خودش خارج بشه....حضور همه اذیتش میکرد و یه جوری میخواست همه رو از خودش ترد کنه تا تنها باشه...خب این قابل درکه ولی رفتارش خیلی بد بود و واقعا بد رفتار کرد...فکر میکنم حتی اگه پشیمون هم بشه دونگهه دیگه نتونه بهش اعتماد کنه....از طرفی موندن دونگهه پیش خانواده ش واقعا اعصابم بهم میریزه ...ترسم بابا هست که همش مخالفه.حالاخوبه مامانه طرف رابطه این دو تا هس...و اللخصوص بچه ها...هیوک هم خودشو با این رفتار نابود کرد هم بچه هاش  وهم دونگهه...امیدوارم حداقل خیلی سریع پشیمون بشه ...
دستت درد نکنه عزیزم.و خسته نباشی :))))
پاسخ:
هیوک گیج و عصبی شد و همزمان ناراحت شده بود..
اره..هیوک عاشقشه...البته این از دست دادن حافظه واقعا دخیل بود چون ادم بعضی وقتا حسش با همین چیزا عوض میشه...شاید خیلی وقتا هم فقط با تلقین زندگیشو پیش ببره...
فکر کنم هیوک از همون اولش میدونست پشیمون میشه
هیوک فقط میخواست تنها باشه..نمیدونست چجوری بیانش کنه...
مررررررررسی♥
درووود بر مل!!  چگونه ای؟ 
الان مثلا هیوک فکر کرده همه چیو فهمیده؟ الان دونگهه ی از همه جا بیخبرو کجای دل جا بدیم؟؟؟ 
گوشی دونی دست هیوک بوده مگه؟ یا پیام ب گوشی خود هیوک میاد؟؟؟؟؟ وات هپن؟😐گج بازی درمیارن ؟😐 
یه لغزش و شک میتونه زندگی 12 ساله رو نابود کنه!! البته هنو امید هس ولی بعدا چجوری میخواد ب چشای دونی نگاع کنه؟ 
اشک توو چشام حلقید از این فلش بک!! عرر! 😭 احساساتمون مچاله شد!! شت!!
هیوکجه!!! نگو اون حرفا رووو!!! رد دادی بعدا پشیمون میشی خره!😭😭😭 
این همه شوک واس دونی؟؟ ووییی طاقتشو ندارم!! مث این فیلمای تراژدی!!! خبیث!! نیتت خوبه هیوک جان ولی یکم ب آدمشم دقت کن برادر من!!  بزا ببینه بچه ها رو!!😭😭😭😭
چرا انقد ب میونگجه لاو میورزیم؟؟ چرا انقد خوبه حتی گستاخیاش؟؟ بالاخره ک یکی باید اون حرفا رو بزنه! 😎
اینجور ک اینا رفتار میکنن و حرف میزنن..میونگجه انگار بزرگتر از بورا س!!!😂جووون!!! 
دستت مرررسی بیبی!! لاب لاب! 


پاسخ:
سلاااااام خوبم تو چگونه ایییییییی
:| هیوک اصلا فکر نکرده
:( دونگهه ی مظلوم
نه عمدا به هیوک پیام میداد
زندگی 12 ساله رو همینقدر راحت نابود کرد...
T_T عرررررررررررر
میونگجه سوگلیه این فیکه:)))
:( دونگهه رو از بچه ها جدا کرد...بدترین انتقامی که هیوک میتونست بگیره!
میونگجه کلااااااااا سرتر از همشونه=))♥
مرررررسی♥

سلام
حال هیوک خوبه؟
مطمئنی کاسه ای زیر نیم کاسه اش نیست؟
رفتاراش که عادی نیست اصلا
این چه کاری بود که کرد اخه
بچه ام هائه دلم خیلی سوخت براش
مرسی که هپی اند شد واقعا اعصاب سد ندارم
ممنون عالی بود
پاسخ:
سلاااااااام
فکر نمیکنم خوب باشه:|
رفتارش که عادی نبود ولی کاسه فک نکنم جایی باشه
♥مررررسی
سلام
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
هیوکی بد چطور دلش اومد اون حرفارو به هائه بزنه
خوبه ۱۲ سال باهاش زندگی کرده بود
اصلا بهش حق نمیدم چون مثلا بابا مامانش مردن تو شرایطه بدیه و نمیتونه درست فکر کنه
احمق نیست که خودش در جریان بود همیشه دوستاش میخواستن جداشون کنن
من حاضرم این داستان غمگین تموم شه اشک درآر شه تا هائه هیوکُ ببخشه
چون هیچ راهِ ببخشی براخودش نذاشته 
و فقط با گفتن مزخرفات میتونه هائه رو خر کنه😭😭😭😭😭😭
مرسی گلم
پاسخ:
سلااااااااام
هیوک احساساتشو از دست دادT_T
منم حاضر بودم ولی بچه ها حاضر نیستن:|
مرسییییی♥
سلام اونی جان خوبی؟؟
واییی چقدر اوضاع بهم ریخته س...بیچاره هائههههههT_T
خب من به هیوک چی بگم...اگه قرار بود وقتی برگردی پاریس برا هائه دلتنگی کنی،چرا باهاش دعوا کردی و باخودت نیاوردیش.هااا؟؟
هرچی که هست زیر سر بابای هائه س...خیلی مشکوکهه
اوه..بورا داره برمیگرده پیش هائه....
دست گلت دردنکنه عسیسم خسته نباشی

پاسخ:
سلااااااام مررررررسی
دونگهه :(
ادما قدر چیزایی که دارن نمیدونن...فقط وقتی از دستش میدن افسوس میخورن...
خیلیییییییی
یس یس ^_^
♥مرررررررسی
تا حالا فیکا همیشه طوری بوده که ایونهه عاشق همن و همیشه کنار هم ولی این فرق میکنه وبراهمینه ادمو مجبور به خوندن میکنه ملیکا خیلی واقعا غمگین شده این قسمتا بزور جلو خودمو میگیرم گریه نکنم دلم برای هائه میسوزه وبرای هیوک اصلااااااا حقشه 
دستت درد نکنه بوس ،خسته نباشی
پاسخ:
و من دقیقا بخاطر همینه زیاد فیک نمیخونم:| چه معنی میده فیک از اول تا اخر فقط هپی باشه؟:|
گریه نکنننننننننن♥
:( هیوک هم شرایطش سخت بود اخه
♥مرسیییییییی
سلام...
فقط میتونم بگم خیلی خوشحالم که هپی انده حداقل-.-
فقط یه ابهامی برام پیش اومده:| میونگجه چند سالشه؟😶
هیچکدوم نمیتونن دوری همو تحمل کنن-.-
هیوک حتی نمیدونه کار درستی انجام داده یا نه 
مسلما بعدا پشیمون میشه از حرفاش-.-
فقط هدف دوستای هیوک از جدا کردن ایونهه رو نمیفهمم:|
انگار قصد ندارن بعد این همه سال دست از سرشون بردارن-.-
خسته نباشید.💙
پاسخ:
سلااااااام
=)) هدف ما جلب رضایت شماست
میونگجه 12 سالشه ولی سن عقلیش زیاده:))
هیوک همین الانشم پشیمونه.در واقع از همون لحظه پشیمون بود ولی خودش نفهمید!
:| منم نمیفهمم چه هدفی دارن...
-_-
مرررررسی♥
سلااااااام خوبی؟خسته نباشی☺️❤
واااای چرا انقد کوتاه بوووود دلم همش بیشتر میخواست😭😭
همش ادم میره توحس میبینه صفحه اخره دلش میگیره اصن😭
بورا چه سر خود پاشد اومد😂 طرز تفکر میونگجه را عاشق😂😐😂
هیوک چشه واقعا درک نمیکنم یکی که اینجوری میزنه بهم همه چیو معمولا تا وقتی متقاعد نشه عصبی میمونه
ولی این هم عصبیه هم اندکی پشیمان😐چه دردته خب😐
وااااهااااااای دونگولم بی پول شدههه هیوک خدا خفت نکنه😐
بچمو سر سیاه زمستون اواره کرد😭
مرسی که زود اپ میشه❤️😍
پاسخ:
سلاااااااام خوبمممممم مرسیییییییییییییییییی
خخخ
اره مخصوصا تیکه های حساس همش اخره پارت میوفته:|
بورا خوب کرد=)) میونگجه کلا منطق داره ولی دنباله عشق و حالشم هس=))
اره و هیچکس بجز خودش نمیتونه متقاعدش کنه
:| چی بگم والا
:(((((( پووووووووول
T_T 
مررررررسی♥
واااای اول سلاام ...دقیقا یاده این اهنگ افتادم(حس و حالم خوش نیس همه چیز داغونه .یکی باید باشه تورو برگردونه)اخه هیوک خان شما ک قبل خواب باید صداشو بشنوی تا اروم شی این چ کاری بود ک کردی ..نخیر عاشق نبودی ولی همچین عاشق بشی ک ب غلط کردن بیوفتی ..این میونگجه ام پرروئه ها چن سالشه؟ولی خوبه یکی هس ک هیوکو سرجاش بشونه ولی خدایی شانس اوردیم هیوک دونگهه رو درحال خیانت ندید وگرنه جنگ جهانی سوم رخ میداد ..خوبه بورا اومد دونگولم ا تنهایی دراد ولی خب درد دوری هیوک با کسی دیگ جبران نمیش..پوف..باشه هرچی شما بگی رمزی کن حالا من یکاریش میکنم:']..و در اخر عاقا خیلیییی کم بوووود اخه 6صفه؟؟اخه میدونی همین الان ی فیک خوندم پارت اولش60صفه بود واسه اون ذوق کردم بعد اومدم اینجا ذوقم منو کرد -_- خسته نباااشییی تا یکشنبه ی دیگ ک خیلی دیر بنظر میرسه ..فایتینگ
پاسخ:
سلام
خود کرده را تدبیر نیست، خوده هیوک خواست :| الان باید چوبشو بخوره
اره جبران پذیر نیست..
مرسی:)
های ملیکا... دوباره دستمال به دست باشیم ینی؟ 😢
پس کی از شادی دستمال به دست بگیریم؟ 😢
فعلا دان کردم بخونم باز میام
پاسخ:
هاااااای
یس یس:D
هنوز مونده دستماله شادی دست بگیرید
♥مرسی
هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای دلوم چطور مطوری من که خیلللللللللللللللللی خوبم از اینکه خدا رو شکر دوباره پیدات کردم ..قبلا تویه سایت قبلی داستانتو دنبال میکردم ولی وقتی سایت فلفلی شد که متاسفانه نتونستم پیدات کنم و امروز خدارو شکر پیدات کردم اونم تویه یه کانال تلگرام که یه چند وقتی هست عضوش شدم .......البته هنوز فرصت نشده برم ادامه داستانو بخونم قسمتهایه زیادی از وقتی تویه سایت قبلی بودی گذاشتی واسه همین یه مدت طول میکشه بخونمشون و بیام  نظر بزارم الان فقط از رویه شوق اومدم که بگم خوشحالم دوباره پیدات کردم و خیلی مشتاقم که زودی برم بخونمشون ....با اجازت وقتی این قسمتایی که تا الان گذاشتی رو خوندم دوباره میام و نظرم رو میزارم......مثه همیشه مرسی بوس بوس
پاسخ:
هاییییییییییییییییییی
اره خیلی از بچه ها رو بعد از فیلدر شدنه دیگه ندیدم فک کنم ادرس رو ندارن
اشکالی ندارهههههه برو بوخون بیااااااا
♥مرسی
هِلووووووو...خوبی؟؟
یاد وقتی افتادم که تصادف کرده بودن...همینطوری از هم جدا بودن ومجبور بودن برای خودشون کار کنن..فقط تفاوتش اینه که اون موقع همدیگه رو نمیشناختن و تااین حد تنها نبودن...
میونگ چه بیخیاله..مامان باباش از هم جداشدن اون داره میره تفریح...ای خدا
دلم میخواد سرمو بزنم به یه تخته سنگ...خب هیوک اول می رفتی حقیقت رو میفهمیدی بعد با هائه صحبت میکردی...که ایجوری تنها نباشی ودلتنگش نشی..
هائه هم نمیتونه فراموششش کنه...آخییی-_-
مرسییی اونی جااان خسته نباشی
پاسخ:
اره..اونموقع هیچی از عشقشون بهم نمیدونستن ولی الان...
میونگجه ی بیچاره:|مونده بین دوراهی=))
هیوک خیلی عجله کرد-_-
دونگهه:((
مرررررررسی♥
تشکر
هیوک خان شما فرمودی که دیگه نمیخوای با دونگهه باشی؟
 خوب به جهنم که نمیخوای,اصلا دونگهه جان اگرم هیوک پشیمون شد اصلا نذار بیاد وسط بزن تو دهنش اصلا نمیخواد بهش تذکرم بدی.
خیلیم دلش بخواد

پاسخ:
=))به اعصابت مسلط باش♥
مرررررسی♥
به نظرم هم کار بورا درست بود هم کار میونگ جه.هم باید یکی کنار دونگهه باشه که بهش امید بده و هم یکی مثل میونگ کنار هیوک .کارای میونگ رو هم تایید میکنم هیوک الان به نصیحت احتیاج نداره به آروم شدن نیاز داره.وقتی آروم بشه خودش میره دنبال دونگهه.ممنون
پاسخ:
اره بچه ها باید هوای خانواده رو داشته باشن
اوهوم اگه نصیحتش کنن بیشتر لج میکنه
♥مرسی
این هیوکجه چند شخصیتی شده... بجان دونگهه راست میگم!! کلا خوددرگیری داره!! 
البته دونگهه هم دست کمی از اون نداره!!!
بورا خیلی عاقل شده...
چه عجب برای یه بارم که شده میونگجه به دونگهه گفت مامان!!!
خلاصه که میدونیم هپی انده...پس غصه میخوریم!! :))))
ممنون 
پاسخ:
:|آره فک کنم باید بره روانپزشک
=)) دونگهه چرا؟
بورا عاقل بود رو نمیکرد:|
میونگجه از دهنش در رفت=))
یس یس غصه بخور=))
مررررررسی♥

بازم سلام..............خوب راستش من بعد خوندن این چند قسمت اخری به این نتیجه رسیدم که بی خبری خیلی بهتر از بد خبری ...همون طور که دیشب پیام گذاشتم که وای چقد خوشحالم که تونستم دوباره پیداتون کنم  چون واقعا تویه این مدتی که بعد از فلفلی شدن سایت قبلی از داستان خبر نداشتم همیشه وقتی یاد داستان میفتادم خیلی دلم میخواست بدونم اخر قصه این دوتا چی شده ...ولی از دیشب که داستانو خوندم {البته لازم به ذکر که بگم از داستان و یا خودت ایراد یا نقد نمی کنم حرفام همشون صرفا به خاطره اینکه واقعا از اتفاقایی که براشون افتاده خیلی خیلی خیلی ناراحتم } همش با خودم میگم همون قبلا که نمیدونستم اوضاعم بهتر بود الان همش دارم یا حرص میخورم از دست هیوکی که چرا یهویی این کارو کرد اخه وقتی میخوان یه ادمو اعدامم بکنن اول بهش حق دفاع میدن این همینجوری واسه خودش برید و دوخت و متهم کرد اونم بهد 12 سال {اگه بعد تولد میونگجه حساب کنیم} زندگی مشترک و عاشقانه ای که باهم داشتن ........از اون ورم همش غصه هائه رو میخورم طفلک بیخبر از همه جا یهویی متهمش کردن به خیانت اونم از طرف کسی که عاشقانه دوسش داره تازه حق دفاعم بهش ندادو و اونجوری خیلی نامردانه هیوکی ترکش کرد .........تویه این قصه از همین جا اعلام میکنم که هیچ جوره هیچ حقی به هیوکجه نمیدم و هر اتفاقی هم خداییی نکرده زبونم لال واسش بیفته با عرض معذرت ولی حقشه مثه همین که دلش واسه هائه تنگ شده .......

مرسییییییییییییییییییییییییی ..ببخشید خیلی حرف زدم  قسمتایه زیادی بود که نخونده بودمش هرچند حرف بیشتری داشتم ولی میدونم سرتو درد میارم....مرسی بوس بوس بایه ماااااااااااااااچ گنده

پاسخ:
سلاااااااااااام
درکت میکنمممممم میدونم چه حسی دارییییییییی
کلا هیوک رو باید بکوبن از نو بسازن:|نمیدونم او را چه شده
نههههههههههه انقدر خشن برخورد نکن T_T
مرررررررسی♥♥
درودی اگین!!!  نخسته ملیکا!!! 
هعی!!!😐😔😔😔😔😔 واقعا خوبه ک الان مامان دونی کنارشه..واقعا لازم بود!!! 
هیوک پکیده ولی انگار باید با خودش کنار بیاد..که دوباره شروع کنه و زندگیشونو از نو بسازن..ولی خب یکم زیاده روی بود که خودشم از همون اول پشیمون شد از کارش!!!
انفجار هائه رو دوس داشتم..تخلیه انرجی و عصبانیت!!  گاهی آدم ب اینجاش ( اشاره ب گردن) میرسه!! 😂
میونگجه و سنگ صبوری برای پدر!!  این بچه بیشتر از سنش میفهمه!! 😉😉😉😍
احساسات هیوکو!! 😭😭😭 عرررر!!!! 
بورا و هائه!!!!  عرررر!!!! 
واییی!!!!  میریم تا هفته بعد!! خدایا صبر بده!!! 😁
تچکرااات چینگو!!!😘😘😘
پاسخ:
مرسی مرسی^_^
اره تنهایی دق میکرد:(
هیوک باید به خودش وقت بده و بره پیش روانشناس...
=)) گردن
میونگجه رو دیوونه کردن این اونهه:| 
:(((((( 
مرسییییییی♥
ادم اصلا نمیتونه حدس بزنه چی میخواد بشه.....حرفم نمیاد واقعا ...از میونگجه خوشم میاد خخخخ...درکش بالاست...
خوشم اومد..دونگهه باید حال تک تک دوستای هیوک بگیره...بیشعورا اخه به شما چه تو زندگی اینا دخالت میکنین....
او جونگهیون چه ادم بیمار و بیکاریه....دلم میخواد اول همه حال همینو بگیرن...
احساس میکنم هیوک بین دو تا کلمه مونده...عشق یا عادت ....
نمیدونه عاشقش بوده یا فقط بهش عادت کرده بوده
گاهی ما ادم ها چون ترس از دست دادن چیزیو داریم فورا قبولش میکنیم و به خودمون میقبولونیم که خلی خوشحالیم از داشتنش ولی یه زمانی متوجه میشیم شاید اونقدر که فکرش میکردیم دوسش نداشتیم ولی بازم پشیمون نیستیم چون بازم میترسیم از دستش بدیم...
همون اوایل که هیوک خیلی سریع با شرایط کنار اومد و دونگهه رو پذیرفت کاملا حس کردم از رو ترس و فقط یکم علاقه دونگهه رو ذیرفت ....الان هم بین همین مونده...بنظرم تنها راهی که میتونه باعث بشه هیوک از این اشفتگی در بیاد بدست اوردن حافظه شه...
هم دونگهه هم هیوک شخصیتشون با اول فیک تفاوت داره و واقعا یه جوره دیگه شدن...
اگه حافظه شونو بدست بیارن اول همه خودشون و احساسات خودشونو بهتر میشناسن....یکی که حتی نمیدونه خودش کیه و هیچ خاطره ای از خودش و ادمای اطرافش نداره چطور میتونه بهترین تصمیم بگیره؟
سرتو درد نمیارم..خسته نباشی :)
بس که فیک قشنگه ادم کلی حرف داره بزنه خخخ
پاسخ:
میونگجه گوگولی♥
یس یس باید حالشونو بگیره...
جونگهیون روانیه
منم فکر میکنم هیوک بیشتر عادت کرده...
گاهی ما ادم ها چون ترس از دست دادن چیزیو داریم فورا قبولش میکنیم و به خودمون میقبولونیم که خلی خوشحالیم از داشتنش ولی یه زمانی متوجه میشیم شاید اونقدر که فکرش میکردیم دوسش نداشتیم ولی بازم پشیمون نیستیم چون بازم میترسیم از دستش بدیم...
چقدر با این حرفت موافقم...ینیا...ناموسن لایک داری
اره کاملا تغییر کردن..حافظه با ادم چ میکنه:|
♥مررررررررسی
من هنوز هنگه کاره هیوکم⁦=_=⁩
باز خوبه بورا اومد سراغه‌دونگهه،چون در غیره این صورت داغون‌تر میشد
میونگجه خیلی خوبه⁦^_^⁩
با اینکه سنش زیاد نیست ولی فهمیده رفتار میکنه
کاش هیوک زودتر با جونگهیون حرف بزنه 
خیلی دوست دارم بدونم قصدش از اینکار چی بوده⁦=_=⁩
مرسی عزیزم
پاسخ:
-_- بسه به خودت بیا
اره دونگهه هم نباید تنها باشه
میونگجه عشقههههههه♥
هیوک؟؟ عمرااااااا
قصدش...:|برو بوخون ببین T_T
مرررررررسی♥
سلام
بچه میخوان باز چکار؟
شلوغ کنن هی دورشونو که به هیچی نمیرسن
من خیلی دوستش دارم مرسی از زحمتات
انشاله امتحاناتتم خوب بگذرونی

پاسخ:
بچه؟؟ نه بچه ای نیست
مرسیییییییی امتحانام خیلی وقته تموم شدن :D
باسلام و عرض خسته نباشید ..فردا یکشنبه است:»
همین!
انقد مارو تو خماری نزار ..جواب کامنتارم زود زود بده دیگ..تافردا
پاسخ:
سلام
ممنون
سلام خسته نباشی گلم
واقعاً هیوک داره حال بهم زنانه عمل میکنه
حتی یه ذرم پشیمون نیست با هائه اونقدر بد رفتار کرده پسرهِ بـــوق😡😡😡
بگردم برا هائه چقدر این بچه مظلومِ حتی تو داستانا😭😭😭😭
پاسخ:
سلام مرسیییییییییی
هیوک خعلی جوگیر شده
=)) یه ذره رو پشیمونه دیگه
:(((
مرسی♥
چی شد یهو ؟ 
خاطرات دونگهه داره خونده میشه ؟ این دو تا معنی میتونه داشته باشه... 
یا بورا داره میخونه!  یا خود دونگهه 
راستش دوست ندارم ب این فک کنم ک دوباره دونگهه حافظه اشو از دست بده و اینا ، اخه دیگ انتقام نمیگیره ): 
واهایییی ینی دونگهه چش شده TT 
چه عجب ما یکم نگرانی هیوکو دیدیم..  هرچند دوست داره دونی رو ولی اون اتفاقا یکم نسبت بهش بی اعتماد شده 
دوست دارم سریع تر پارت بعدی رو بخونم TT 
مرسی نخسته 
پاسخ:
یس داره خونده میشه
:D
نهههههههههه چ خبره 
بی اعتمادیه بی دلیل-_-
♥مرسییییی
عی بابا....چه کردی با خودت دختر؟!....الان دستت خداروشکر حالش بهتره؟
دونگهه طفلی طوره اساسیییییی! :(
هیوک قوزمیته ناجوووووووورر! :)
بابا بیا دست زنتو بگیر ببر سر خونه زندگیتون! والا خوبیت نداره....طفلی بچه ها اندازه 10سال پیر شدن...
حالا که نمیخوای سد اندش کنی حداقل به هیوک بگو بره سئول دونگهه رو برگردونه!!!
ممنون...امیدوارم دستت خیلی زود خوب شه :)
پاسخ:
الان بهتره دستممرررررررسی
:(( دونگهه
:| بلد نیس راهشو
خخ چشم
♥مرسی
سلاممم.اونی جونی...خوبی؟؟
چقدر اوضاع داغونههه....-_-
تنها کسی که الآن داره بهش خوش میگذره میونگه...
واقعا دوسش داشته...باور نمیکنم...دکتر بووووق ...خو اگه دوسش داشتی چرا گند زدی به زندگیش...
اینقدر دوس  دارم هائه زندگیه جونگهیون رو خراب بکنه...حیف اینکارو انجام نمیده از بس خوبه این پسر..
خاطرات هائه رو کی داشت میخوند؟!!....امیدوارم هیوک بخونه که یه ذره هم شده به عشق هائه پی ببره...آخی هائه ی عزیزم چقدر داره سختی میکشه..
دست گلت دردنکنه اونی جان خسته نباشی

پاسخ:
سلاااااااام
خیلی داغونT_T
چون بیشعوره
شایدم خراب کنه :D
هیوک نیست مسلما...
:( عزیزم دونگهه ی تک و تنها
♥مرررررسی
سپاس
من فکر نمیکنم هیوک به دونگهه عادت کرده باشه,هیوک دونگهه رو دوست داشت ولی با طعم فکر کنم ترحم,( عاشقش نبود شاید فقط دوسش داشت) وقتی اشتیاق دونگهه رو برا باهم زندگی کردن و علاقه اش  رو نسبت به خودش دید تصمیم گرفت که رابط رو شروع کنه و زندگی مشترک رو ادامه بده .ولی وقتی خانواده رو از دست داد و کمبود اونا رو احساس کرد ,فکر کرد که مقصر این همه ماجرا دونگهه بوده و وقتی ماجرای جونگهیون اومد وسط خیلی راحت تصمیم به جدایی گرفت و تیر خلاص رو زد.
میگم عادت نبوده برا اینکه که کسی که به وجود کسی فقط عادت کنه که تو زندگیش باشه فکر اینکه خیانت کرده اذیتش نمیکنه اینقدر,هیوک فقط دنبال یه مقصر برا مرگ پدر ومادرش بوده برا اینکه بار عذاب وجدان خودش رو سبک کنه و دنبال بهانه ای برا جدایی و رفتارای اخیرش.

پاسخ:
یه چیزی بین وابستگی و ترحم و عادت, اصلا اسمی نمیشه روش گذاشت
اره اونموقع از خانوادش خسته بود که همش بهش گیر میدادن, البته کار هم داشت ولی ترجیح داد کنار دونگهه باشه
میشه اینجوری درنظر گرفت ک عاشق دونگهه بود ولی نه دراون حد که بعد از بهم ریختنه شرایط روحیش بخواد باهاش ادامه بده
مررررسی 😘
سلام
هانی امیدوارم دستت زودتر خوب خوب بشه
ببخشید زحمتتات باعث شد اینطوری بشه
ممنونم بابت همشون
خیلی گلی
پاسخ:
سلاااام مرسسییی عزیزمممیی
اوووه پس جونگهیون قضیه ش اینههههه.....عجب ادمیه ها زن و بچه هم داره...
با این قسمت فیک بیشتر مطمعن شدم علاقه و عشق هیوک درصد بیشترش عادته...
فقط وقتی علاقه ت به یک نفر از روی عادت باشه میتونی همچین رفتاری نشون بدی...
خودش متوجه هست  که بی دلیل داره دونگهه رو رد میکنه...و کلا دنبال دلیل که نبخشتش و حتی ازش بیشتر بدش بیاد...
من خودم همچین چیزی تجربه کردم...دوستی داشتم که به وجودش و دوستی ش عادت کرده بودم و خیلی بی دلیل هم ازش خستهشدم و حتی فاصله ای که بینمون افتاد رو تقصیر اون انداختم ...و نپذیرفتم من کسی بودم که اشتباه کردم..برا همین الان حال هیوک رو درک میکنم و حس بدی دارم که دارم حال دونگهه رو هم میبینم و تجسم میکنم دوسته منم همچین حسی داشته :(((
امیدوارم هیچ کسی به اشتباه متوجه احساساتش نشه..
خیلی حرف دارم راجب این فیک و بنظرم تو این فیک خیلی نشون داده شده که برداشت ما و شناختمون و خاطراتمون چقدر موج پایداری روابطمونه و اگه یک روز به یادشون نیاریم تمام روابطمون رو از دست میدیم...
بازم ممنون و خسته نباشی

پاسخ:
اخ اخ اخ پس تو از اون دسته آدمای هیوک صفت بودی
خیلی بده, دوستت حتما حالش بهم ریخته, آدما آسیب پذیرن, مخصوصا اگه عاشق باشن
هیوک شاید فقط در حد عادت دونگهه رو دوست داشت ولی بنظرم عادته 12 ساله کم کم وابستگی میشه, یعنی مرحله ی وخیم از عادت
خیلی مممنون و اینکه من میخوام هردو کامنتت رو بذارم توی پست که بچه ها بخونن, البته اگه اجازه میدی 
بازم موچکرم
هایییی... نمیشه رمزی نکنی ؟ آخه من چن قسمت نظر نذاشتم و رمز بهم تعلق نمی گیره😭😭😭😭😭....می دونی یه مدت که آدرس تون عوض شد وبعدازاون قسمت که ایونهه بچه هاشون یه دفعه بزرگ شدن وقت نکردم نظر بزارم ....ینی از اول می زاشتما ولی یه مدت تنبلیم اومد از اون قسمت نظر نذاشتم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭من جزو سایلنت ریدرا نیستمااااا😔😔😔😔بیانههههههه
پاسخ:
رمز بهت تعلق میگیره اگه ببینم چند پارت همراهی کردی(پارتای اخیر) 
اشکالی ندارهههه  غصه نخورررر هنوز رمزی نشدههه 😘💕
.
مرررسییی
سلام
راستش قبل نظر باید بگم  من تو ت/ل/گ/ر/ا/م برات پیام فرستادم که فایل خرابه .واسه همین ممنونم که درستش کردی ......دوما باید بگم بازم خوشحالم که دستت خوب شده.....
در مورد داستانم باید بگم یکی اون جونگهیون و باید تا جا داره زدش بعد تویه اسید حلش کرد که چیزی ازش نمونه این دیگه اخرشه ،انسانیتو به اخر رسونده {ببخشید دارم خیلی تند میرم اخه اعصابمو با حرفاش داغون کرد مخصوصا اینکه اخرش گفت: من دیگه تو رو نمیخوام فقط از اینکه جداتون کردم خوشحالم ................یعنی تو اسیدم حلش کنم بازم دلم خنک نمیشه باید یه بار دیگه زندش کرد از اول تویه اسید حلش کرد...بازم ببخشید}
بعدشم هیوک رو من جایه هائه بودم کاری میکردم واسه دوباره داشتنم بد جوری تلاش کنه و با تمام وجودش دلم نمیاد بگم التماس ولی یه چی تو این مایه ها{البته باز ببخشید منظورم هیوک تویه قصه وگرنه من بعد هائه عاشق هیوکیم}اخه من موندم یهویی هیوک چرا تا این حد بد گمان شد و پلایه پشت سرشو زد ترکوند عینه یه شوک بود واسه من و حقیقتا هنوزم باور ندارم با هائه یه همچین کاری کرد .......
بازم مرسی بوس بوس
پاسخ:
سلااام
این پیکو داره مسخره بازی درمیاره:|مرررسیییی 😘
انقدر خشن نباش دخترم 😶 من اشتباه کردم 😂
.
البته که دونگهه هم باید همچین کاری کنه 😎یه درصد فک کن حقشو نگیرم 👿
هیوک جوگیر شد! 
مررررسییی 😘😘😘😘
بنظرم هیوک قبل از دست دادن حافظه ش یعنی در ابتدای فیک شخصیت خیلی محکمی داشت ..جوری که دونگهه ازش تعریف میکرد که با چه سختی باهم زندگی مشترک داشتن واقعا قدرت هیوک رو میرسوند...حالا یان سوال برام پیش میاد که چرا اون موقع با اون همه سختی از دونگهه دل نکند؟چرا بینشون جدایی نیفتاد با وجود اینکه همون زمان هم سالیان سال از خانواده شون ترد شده بود؟چرا اون زمان جونگهیون نقشه ای نکشید براشون؟و بنظرم جوابم به خودم اینه که چون شخصیت هر دو قوی بود /هردو عشق قوی بهم داشتن/هر دوشون میدونستن خانواده هاشون چطور هستن یا بخاطر انتخابشون چه رفتاری باهاشون داشتن/میدونستن که اشتباه بزرگی نکردن و ی دلشون رفتن و حتی خانواده شونو از وجود بچه شون باخبر کردن و هیچ حس گناهی نبود..


ولی وقتی به بعد از دست دادن حافظشون نگاه میکنم میبینم هیوک تبدیل شد به یه شخصیت وابسته..کسی که با از دست دادن حافظه ش فراموش کرد کی هست ...چجور ادمی بود وچه خصوصیاتی داشت..در واقع شخصیت  هیوک(یعنی حس وابستگی داشتن زیاد) شخصیت واقعیش بود که قبل از دست دادن حافظه ش سعی میکرد بخاطر دونگهه قوی به نظر بیاد...ولی الان که هیچی از خودش به یاد نداره شخصیت واقعیش بیشتر به چشم میاد...
و دونگهه که از اول داستان شخص خیلی حساسی بود بعد از دست دادن حافظه ش هم همینقدر حساس بود....
ادمایی که حافظه شونو از دست میدن ضعیف ترین ادما میشن مثل بچه هایی میشن که با یه هیکل بزرگ دنیا اومدن و هیچ تجربه ای از این اجتماع وحشی ندارن...
برا همینه که هیوک اینقدر راحت دروغ های جونگهیونو باور کرد البته این فقط یه بخش از دلیل اینکارشه ....
بقیه ش مربوط به سختی هست که کشیده و فشاری که از طرف مرگ پدر  ومادرش بود ..هیوک خ ودشو هم بخاطر مرگ مادر وهم پدرش مقص میدونه....
نه اینکه تقصیر ها رو گردن دونگهه بندازه ...فقط فکر میکنه گناهیی کرده که هیچ کس نباید اطرافش بمونه...
اینو میگم چون که میبینم هیوک میفهمه اشتباه کرده و میدونه باید اشتباهش بپذیره و اینقدر دونگهه رو ناراحت نکنه ولی اینکارو انجام نمیده...
ولی به دونگهه ق میدم اگه از زاویه اون به ماجرا نگاه کنم میبینم حق داره...اونم حافظه شو از دست داده و شاید اونقدر که فکر میکنه هیوک و نمیشناسه ولی اینقدر دوسش داره که بازم حاضره اگه ازش معذرت خواهی کنه ببخشتش...
بنظرم دونگهه باید راهی پیدا میکرد که حرف هاشو به هیوک ثابت کنه نه اینکه فکر انتقام باشه ....اینطوری ذهن اشفته هیوک هم کمی اروم میشد...

ببخشید خیلی حرف زدم ولی وقتی کامنت های بقیه دوستان رو خوندم بنظرم واجب شد اینا رو بگم :)
پاسخ:
کاملا موافقم
درواقع باید خودمون رو جای شخصیت و موقعیت اون افراد بذاریم و به اتفاقایی که واسشون میوفته فکر کنیم، بنظرم هیوک اگه قبلِ از دست دادنه حافظش بود و این زندگی رو جلو میبرد هیچوقت با دونگهه اینکارو نمیکرد
الان هیوک و دونگهه دوتا شخصیتِ گمشدن که زندگی رو واسه خودشون اشتباه ساختن....
باید واقعا عاشق میشدن...
مرررررررسی♥ طبق حرفام میذارم نظرت رو توی پست ^_^
سلام ملیکا خوبی؟؟؟؟؟
دونگهه یهو از اینور به اونور شد⁦=_=⁩مصمم شد واسه انتقام
پس جونگهیون عاشق دونگهه بوده تمامه این مدت 
من موندم اگه دیگه دونگهه رو دوست نداره پس چه کرمی بود ریخت⁦:-[⁩
میذاشت اینا زندگیشونو بکنن دیگه⁦:-[⁩
واقعا واسم عجیبه که هیوک تحت تاثیره مرگه خانوادش بود چی بود که باعث شد انقدر سریع حرفایه جونگهیونو قبول کنه و دونگهه رو ول کنه بره
میونگ جه خیلی سعی می‌کنه نشون بده که قویه و هیچی براش مهم نیست 
ولی اصلا اینطوری نیستش
الهی دونگهه از بس فشار روش بوده حالش بد شد⁦:'(⁩
فقط امیدوارم هیوک وقتی که دونگهه بهش داده رو از دست نده⁦:-(⁩
مرسی عزیزم
پاسخ:
سلاااام مرررررررسی
خوب میکنه :D
ما همیشه بیشترین صدمه رو به کسایی میزنیم که دوستشون داریم...
اره تحت تاثیرِ مرگ خانوادش بود...
:( میونگ بیچاره
مرررررسی♥
درووود!!!!!  
اینا دارن جون میدن از دوری هم که!!!!  عززززیزززم!!!!  
حال این جونگهیونو خر رو باید گرفت!!!!  
هیوک تیریخدا بیایین فیس توو فیس بحرفین!!!  ب فنا رفتیم دادا!!! 
دلیلم داری الان ک سریع السیر بیای کره!!  
دستت مرررسی!!!  
پاسخ:
سلاااام
ارههههه T__________T 
:(( هیوک اول باید به خودش بیاد
♥مررررررسی
سلااااااااام بر ملیکا 🤗💖
ای بابا این جونگهیون چه خریه ها ... 😑 کصافط زن و بچه هم داره انقد دریده اس 😨 
قشنگ مشخص بود عاشق هیوک یا دونگهه اس که از اول انقدر کرم میریخت ... عنتر 😡😒
عجب مارمولکیه ... الان دیگه دونگهه رو نمی خواد ... این کارو کرد که حالا که خودش دونگهه رو نداره ، هیوک هم نداشته باشتش 😒 
هیوکم که ماشالا .... سریعاااا تحت تاثیر قرار گرفت و دونگهه رو به هم ریخت 😒
فقط فدای اون بچم بشم که داره زجر میکشه 😢 مریض شده 😭
من فقط نگران اون موبایل عنترم که دست دونگهه اس .... الان که میبرنش بیمارستان اون گوشیه حس می کنم یه دردسری میشه ... نمی دونم چرا استرس گرفتم 😐😁
مرررسی ملیکا خیلی عالی بووود 😍👏
پاسخ:
سلااااااام خیلی عوضیه:|
اره و همه حدسشون بر این بود که عاشقه هیوک بوده
:| حسودِ عقده ای
هیوک اشتباهش خعلی بزرگ بود
=))) نگران نباش
♥مررررررسی
سلام خوبی؟❤😍
جونگهیون چرا انقدر مریض و اشغاله خب؟😐
اصن گیریم دوسش داشته ک من فک میکردم هیوکو دوست داشته😐
اگرم هاعه رو دوست داشته الان خودش زنو بچه داره
بنظرم دونگهه باید انتقامشو با روش همون عوضی بگیره و زنشو ازش دور کنه
واس هیوکم متاسفم فقط همین😑
خسته نباشی و ممنون😍❤
پاسخ:
سلااااام مرررررسی♥
جونگهیون روانیه
دونگهه مهربونه :(
مررررررررسی♥
سلام 😊
این قسمت جذاب بود
😐 هیوک همچنان درگیر
بچه رو این وسط چه کنه😑
😉 میونگ همچنان کارش و خوب انجام میده
پاسخ:
سلااااااام
بچه رو باید بیخیال شه
میونگ خعلی منطقی و خوب پیش میره=))
مرررررررسی♥
اره درست میگی عادت زیاد تو 12 سال میشه وابستگی شدید...ولی هیوک به یه تلنگر نیاز داره که عشقش به دونگهه رو به یاد بیاره ..که این دو حالت داره یا دوباره عاشق دونگهه بشه یا اینکه حافظه ش برگرده :)

البته خیلی هم خوشحال میشم که بقیه هم نظرمو ببینن ...شاید بهتر درک کنن شخصیت هر دو رو :)))
پاسخ:
فکر میکنم اولی کارساز تر باشه...دوباره عاشق شه
مررررررسی♥
سلااااام بر ملیکای عزیز 🤗
حالللت خوبه ؟ دستت بهتره ؟ 😍
خب من عاشقتم که اینجوری پشت هم پست می ذاری 😍
وووش ووش ننه قربونت بشه که حامله ای ... عسلک من .... جیگر گوشه 😍😻👻
چرا به هیوک نمیگه ؟ 😐 مگه خودش به تنهایی حامله شده ... با گرده افشانی 😒 بگو بهش دیگه شاید نرم شد 😁😁😁 هیوک مثل مردای ایرانی تصور کردم اینجا 😁😁😁 دونگهه حامله بشه قرمه سبزی بپزه هیوک خر شه 😁😂😂😁
ولی خداایی باید بگه بهش حس می کنم پنهان کاری بازم بیشتر کارو خراب می کنه 😕
هیوکم که واقعا حرف دل و زبونش یکی نیس 
خب چرا این بدبختو زجر میده 😐 حرف دلتو بزن دیگه ... یه خانواده رو مچل کرده 😒👊
وووی من هنوزم روی ابرام با نینی 😍 جون مادرت یکم این نینی داری رو طولانی کن سریع جمعش نکن من یکم اون روی caring هیوکو ببینم 😍😁
مرسی ملیکا 😍 
عشق بی نتیجه هم دان کردم می خونم نظر مینهم 😍😍
پاسخ:
سلاااااااام
یسسسسس بهترم مرررررسی♥
منم عاشقتممممم =))♥
گرده افشانی=)) ، خب نگه خیلی بهتره
اگه بگه و هیوک بخاطر بچه برگرده اصن جالب نیس، درواقع شخصیت و ارزشی واسه دونگهه قائل نمیشه اینجوری
=)))))))))))) قرمه سبزی
شایدم خراب کنه 
:| هیوک ایز درگیر
خخخ=))) چشم
مرررررسی♥♥
هیوک واقعاااااااااا تمام افکارش بهم ریختهههه....
انگار تو ذهنش همه چی قاطی شده...داعما به دونگهه میگه که هیچی نمیدونه...شای بهتر باشه اینطوری درخواستشو بگه که لطفا به من زمان بده تا با خودم کنار بیام...سر فرصت صحبت کنیم...
اگه دقت کنیم میبینیم که اصلا مساله جونگهیون برا هیوک مهم نیس یعنی اگه مهم بود باید به حرفای دونگهه واکنش نشون میداد ولی هیوک فقط ذهنش درگیر همه چیز شده....
هنوز هم دونگهه رو دوست داره و میترسه از دستش بده ..نگرانشه ...
ولی یه جورایی میدونه ذهنش درگیره و اشتباه از خودشه و بی دلیل داره همه رو مقصر میدونه و نمیخواد دونگهه پیشش باشه و مجبور باشه بهش اسیب بزنه...

ادمی همینطوره وقتی فشار زیادی بهش میاد و توان نداره باهاش مقابله کنه ..با وجود اینکه میدونه اشتباه میکنه ولی دنبال مقصر میگرده تا بار فشارشو ورد وش یکی دیگه بزاره و اینطوری حس بهتری داشته باشه...

وقتی کی نفر عزیزش رو از دست میده هشت مرحله طو میکشه تا به زندگی عادیش برگرده و گاهی ادما تو یکی از این مراحل تثبیت میشن بعضی ها هم نجات پیدا میکنن...
شاید چیزی از این موضوع به چشم نخوره ولی بنظر من هیوک تو مرحله چهارم (مقصر دونستن خود) مونده و فکر میکنه مادرش رو بخاطر این از دست داده که سالیان سال ولش کرده و رفته و اینکه شاید اگه نزدیکش بود کارش به اینجا نمیکشید...

میتونم بگم کاااااش دونگهه یکم درکش کنه و بهش زمان بده تا هیوک با خودش کنار بیاد
ولی دونگهه هم در شرایط خوبی نیست که بخواد درک کنه ...هر چی باشه بهش تهمت زده شده و هیوک هم که الان ذهن اشفته داره نمیتونه درست تصمیم بگیره

بنظرم بهتره دونگهه فعلا از بچه چیزی به هیوک نگه ولی خب از طرفی گفتن حقیقت خیلی بهتره....

باید ببینیم چی پیش میاد...بازم ممنون :) خسته نباشیییی
پاسخ:
سلاااااااااااام اره کاملا موافقم 
با وجود اینکه میدونه اشتباه میکنه ولی دنبال مقصر میگرده تا بار فشارشو ورد وش یکی دیگه بزاره و اینطوری حس بهتری داشته باشه.
واقعا زور داره، مخصوصا واسه کسی که مقصر جلوه داده میشه...
میدونی ، همه ی ما این خاصیت رو داریم ، ولی وقتی سطحش انقدر گسترده بشه...مثل اتهام به قتل میشه...دیگه نمیتونی تکذیب و انکار کنی و بگی تو مقصر نیستی..یا باید تسلیم شی یا باید مدرک جمع کنی و ثابت کنی بی گناهی...

وقتی کی نفر عزیزش رو از دست میده هشت مرحله طو میکشه تا به زندگی عادیش برگرده و گاهی ادما تو یکی از این مراحل تثبیت میشن بعضی ها هم نجات پیدا میکنن...
شاید چیزی از این موضوع به چشم نخوره ولی بنظر من هیوک تو مرحله چهارم (مقصر دونستن خود) مونده و فکر میکنه مادرش رو بخاطر این از دست داده که سالیان سال ولش کرده و رفته و اینکه شاید اگه نزدیکش بود کارش به اینجا نمیکشید...

درواقع هیوک اصلا از هیچ مرحله ای رد نشده...هم خودشو مقصر میدونه هم دیگران رو...هم نمیتونه فراموش کنه هم نمیتونه جبران کنه...

میتونم بگم کاااااش دونگهه یکم درکش کنه و بهش زمان بده تا هیوک با خودش کنار بیاد

بنظرم این خودخواهیه، دونگهه تا همینجاشم خیلی با هیوک راه اومده...

مرررررسی♥
واهاااااااا هااااااااا هاااااااااییییییی....
منو اینهمه خرکیفی محاله! نی نی! نی نی داره! غلط بخوره بخواد نی نی رو بکشه! مگه فقط مال خودشه! تو این راه علاوه بر خودش،هیوک و تک تک خواننده ها و نویسنده محترم زحمت کشیدن تا یه نی نی بزارن تو شیکمش! مال هممممممممممه س! هممممممه! اینو بکن تو اون کله ماهیش! علاقه داره نی نیاشو از شوهرش پنهان کنه! کاش اینبارم بورا زودی بفهمه بزاره کف دست باباش!
البت اون باباهه چل میزنه....برنگرده بگه بچه مال اون نکبت دوران جونگهیونه؟!
هیوک داغونتر از دونگهه س! باور کن! معلوم نی با خودش چندچنده!
میونگجه رو کجای دلم بزارم آخه! گریه ش تو حلق پیتزا!!!!!
مگه این بچه وصال اونهه رو حاصل کنه!
واقعا ممنونم

پاسخ:
=)))) ریلکس باش نینی هنوز زندست
=))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))واهاییییییییییییییییییی 
بورا خو فقط لو میده:|
خخخ ، فکر بدی نیست :D
اره هیوک خیلی داغونه :(
میونگجه T________T
مررررسی♥
درووود!!!!  سال که هیچ..قرن میکشه اینا بالاخره برن پیش هم!!!  هیوووک!!!  کنار بیا با خودت دیگه دادا!!!  اینکارات تلفات نده خیلیه!!! 
علت سرگیجه دونیو قربون!!! 😍😍😍😍😂😂😂😂😂 جیییخ!!!  😂 هه گیلی گیلی گیلی!!! عکس العمل هیوک ک هیچ..رفتار میونگ باید باحال باشه!!!  خخخ!!! 
بگردم..بالاخره اشک این بچه رو دراوردین که! 😔 
هعییی روزگار!!! 
 دستت مررسی!! 

پاسخ:
سلام^_^
خیلی طول میکشه ، هیوک درگیره..بنظرم باید بره پیش روانشناس:|
خخخ میونگ خودشو میکشه:|
مرررررررسی♥
سلاممممم....اونی جان خوبی؟؟
وای خوشحالم....یه ذره یه کم یه خرده داره اوضاع بهتر میشه...
بچهههههه...لی لی لی لی لی لی لی لی لی ...هوراااا...
چقدر بچه میارن هاا...مث اینکه میخوان تیم فوتبال تشکیل بدن...
خخخخخ بابای هائه...خانوادگی فیش مخن...خوبه با بورا صمیمی شدن...
هیوکی نامرد...بچه هارو بهانه میکنه...الهی بگردم میونگ هم گریه کرد...
بچه هاشون بیشتر سختی میکشن...-_-
دست گلت دردنکنه عسیسسمم خسته نباشی

پاسخ:
سلااااااام مررررررسی
 یس یس اوضاع ایز پسا طوفان=))
نینییییییییییی ♥_♥
خخخ از دستشون در میره=))
:( میونگ اشکش دراومد
خانواده ی دونگهه برعکس ظاهرشون کاملا فیشی طورن=))
همیشه بیشترین آسیب رو بچه ها میبینن
مرررررررررسی♥
واااااااااااای خدا بچه 😍😍😍😍
به خدا اگه بلایی سره بچشون بیاری نمیبخشمت⁦:-(⁩
فک کنم میونگ اگه بفهمه دونگهه حامله ست سکته بکنه⁦:-)⁩
من فکر کردم هیوک از خره شیطون اومده پایین ،اومده منت کشی 
ولی کاملا اشتباه میکردم⁦:-(⁩
وقتی انقدر عاشقه که با یه خرده بد شدنه حاله دونگهه سریع نگران میشه پس چرا داره لج میکنه؟؟؟؟؟!!!!!
واقعا موندم بفهمه حامله ست دونگهه چیکار میخواد بکنه؟؟؟؟؟؟؛!!!!!!!!
مرسی عزیزم
پاسخ:
:| ای بابا به من چه
=)) میونگ
نه هیوک هدفش چیز دیگه ایه:|
یس یسسسس ، واسه همینه میگم درگیره، نمیتونه خوب و بدِ کاراشو تشخیص بده
شاید نینی رو ازش ببره:(
مرررررررسی♥
این که همچنان هیوک رویه اعصابه رو بیخیال ،این حامله شدن دیگه چی بود این وسط حالا هیوک باز بیشتر به این قضیه که هائه بهش خیانت کرده باور میکنه و میگه این بچه مال همون یاروه س......ولی من جایه هائه بودم به اون قراره نمیرفتم تا دل هیوکی بیشتر بسوزه باید اونقدر هیوکی رو تویه بیخبری و ندیدن گذاشت تا اخراز سر دلتنگی هم شده یه ذره عقلش بیاد سر جاش..................بازم ممنون مرسی بوس بوس
پاسخ:
نینی اونهه رد خور نداره!
نمیتونست نره چون میخواست میونگ رو ببینه...بنظرم دونگهه نباید کوتاه بیاد...ولی از طرفی نباید از بچه هاش دور بشه...
مررررررررسی♥
سلامممم آقا کمکککک چرا قسمتای بیستو دو و‌بیستو چهار دان نمیشن تروخدا من خیلی دوس دارم بقیشو بفهمم
لطفا اگه لینک خرابه درستش کن موندم تو خماری:'( 
پاسخ:
سلااااام دوباره آپ شد
ممنون
واقعا اون تیکه اول نوشته ات رو دربست قبول دارم بعضی وقتا واقعا باید بی توجهی کرد چون زیادی گیر دادن بعضا قضیه رو لوث میکنه و جواب عکس میده ,به اعتقاد منم دونگهه نباید دیگه بیشتر از این پافشاری کنه رو خواسته هاش,چون داره نتیجه عکس میده بجز قضیه بچه ها که دیگه حرفی نمیمونه ,حقیقتا هیوک با خودش و احساساتش شدیدا در گیره و خودشم نمیدونه چی میخواد و چه کار داره میکنه ,هر دوشون به زمان نیاز دارن ,هیوک مشکلاتش رو با خودش حل کنه و دونگهه هم کمی کوتاه بیاد و زیاد اصرار نکنه.
حالا من موندم وسط اون گیر و دار بوسه هیوک رو لبای دونگهه برا چی بود,هیوک واقعا اینکار رو کرد یا چون دونگهه به این عکس العمل نیاز شدید داشت توهم زد؟؟؟؟
 منم شدیدا با احساسات هیوک درگیرم ,عزیز من روانپزشک,روانشناس,روانکاو,چه میدونم هرچی لازم داری شدیدا 
بابا یه غلط کردم گفتن که اینهمه جرو بحث و قهر و دعوا و جدایی نداره که غلط کردم رو برا همین روزا گذاشتن دیگه حتی ,,,,و,,,, خوردنم برا همین روزاست
پاسخ:
اره ، الان فقط تکنینک بی توجهی جواب میده ، دونگهه باید هیوکی که توی ذهنش بود فراموش کنه...با هیوکجه ای که جلوشه کنار بیاد...
نههههه توهم نبود ، هیوک بو/سیدش
هیوک باید بره روانشناس فک کنم:))
خخخخخ آره باید با یه سورری سورری تمومش کنن
مرررررررررسی♥

سلام ، خسته نباشی ، من خیلی وقت بود این داستان رو میخوندم ولی توی یک وب دیگه بعد وب به فنا رفت و کلی داستانی که پیگیری میکردم گم شدن ، الان بعد مدت ها پیداش کردن تقریبا از قسمت شونزده بعد بعد رو نخونده بودم و امروز خوندم ، داستان داره جالب میشه همیشه دوست داشتم فیکی بخونم که هیوک و دونگه در سن بالاتر و حتی مسنی و پیری باشن ، البته این فیک خیلی هم رو مخه مخصوصا رفتار هیوک

بازم ممنون و موفق باشی

پاسخ:
سللاممممم^^خوش برگشتی^_^
اونهه در بازه ی 30 سالگی به سر میبرن پیر نشدن هنوز :D
هیوک یکم درگیره، چون هپی انده درست میشه اخلاقش=))
مرررررررسی♥
من چرا نمیتونم ذهنتو بخونم -______- 
دونگهه ، حامله ، نینیه جدید 
چرا نتونستم حدس بزنم -.- 
حالا مگ هیوک میفهمه!  TT 
بابا جان حامله اس حامله... نینی داره تو شکمش 😂😂😂😂 
اخ جون قراره با هم زندگی کنن...  یجورایی نقطه سر خطه دیه..  ولی عیب نداره.. اینا بهم برسن اشکال نداره ده بارم با هم قهر کنن *-* 
این نینی جدیده چه خوشگل تو پوستر *.* آدم دوس داره گازش بگیره *-* گوگولی مگولی: * 
تو عیدم آپ میکنی ؟ تو رو خدا آپ کن تازه رسیده ب جاهای قشنگش 
من دیگ حرفی ندااااااارم...  ایده ی نینیه جدیدم خیلی خوب بود ب نظرم چون داستان رو هیجان انگیز تر کرد 
دیگ اینک نخسته 💙 خیلی زحمت کشیدی *:

سلام مرسی بخاطر پارت هایی که درستشون کردی
واقعا به عقل داشتن هیوک شک کردم دیوونه با تموم وجودش دونگه رو میخواد ولی یه چیزی میگه و وضعیتو خرابتر میکنه ای خودااا از دست این دوتا
وای بیچاره دونگه خیلی فشار روشه این بچه هم قوز بالا قوز اگه منم جاش بودم قضیه بچه رو نمیگفتم چون ممکنه هیوک بخاطر بچه و ترحم پیش دونگه بمونه گرچه اینطور نیست ولی عقل حکم میکنه
از نظر من دونگه از همشون بیشتر تحت فشاره  هیوک با یه کلمه میتونه همه چیزو درست کنه ولی نمیتونم درکش کنم چرا اینکارو نمیکنه
اوخی دونی کوچولو با یه کلمه ی عزیزم هیوک چقدر خوشحال شد هیوک قدر این جواهرو نمیدونه:'( 
مرسی واقعا خوشگل بود من چند روز پیش شروع کردم به خوندن این فیک و تازه با پارت ها هماهنگ شدم از این ببعد نظر میزارم:)

درسته که دونگهه باهاش خیلی راه اومده تا الان برا همینه که میگم درکش میکنم ....ولی الا هیوک هر رفتاری که از خودش نشون میده هیچ کدوم دست خودش نیست یعنی اصلا متوجه نیست داره چیکار میکنه....از دونگهه هم نمیگم کاملا انتظار دارمم درکش کنه :)
ولی خدا رو شکر همین که اوضاع رو بدتر نمیکنه بهتره :)
این پارت واقعا نفسگیر بود بنظرم...یک لحظه احساس کردم هر دو جقدر بیچاره هستن...
دونگهه خلی در عذابه واقعا با تمام وجودش میخواد هیوک رو درک کنه ولی واقعا سخته....فرق دونگهه . هیوک الا اینه که دونگهه میدونه چی میخواد و چه تصمیم هایی میگیره...دونگهه یه چیزیو پذیرفته اونم اینه که همیشه عاشق هیوک هست حتی اگه اون ظالم بشه یکی دیگه هم بشه بازم میخوادش برا همینه که خیلی سعی میکنه درک کنه هیوکو ولی خب هیوک واقعا بهم ریخته هست و بنظر من اگه توواقعیت همچین اتفاقی برای یک نفر افتاده بود من میگفتم باید با یک روان شناس صحبت کنه....
گاهی یکی از بیرون خیلی بهتر میتونه کمک کنه که بتونیم مشکلمون رو بشناسیم...
هیوک حتی نمیدونه مشکلش چیه و از کجا شروع شده..تا تشخیص ندیم مشکلمون از کجاست نمیتونیم حلش کنیم..

اینکه هیوک سعی کرد چیزایی که تو دلش هست رو بگه خیلی خوب بود و اینکه دونگهه هم سعی کرد درکش کنه عالیه...شاید اگه همینطور حرف هاشونو بهم بگن بهتر بتونن همو درک کنن...
این مشکل جفتشونه و هیوک نباید توقع داشته باشه که تنهایی این مساله رو حل کنه ...

راستش من خودم رشته روان شناسی میخونم و  خب تو کتاب ها راجب این مساعل زیاد خوندم ولی یه همچین چیزی (مشکل هیوک و عکس العل هاش) رو نخوندم و نشنیده م از استاد هامون...
برای منی که خواننده این فیک هستم درک هیوک تو این پارت برام خیلی سخت شد و واقعا نمیتونستم اینهمه تضاد تو رفتارش برای چی هست ...قطعا یک روانش شناس چندین مورد اینطوری دیده و از دید اون این مساله عادیه و بهتر میتونه درک کنه...
راستش خیلی دلم میخواست که به چند تا از استادم بگم این موضوع رو و ببینم نظرشون چیه ولی خب فعلا دانشگاه تموم شده...

از نظر من این فیک حتی اگه تموم بشه به خوی و خوشی این فکر ت ذهن من میمونه که این تضاد های رفتاری تو هیوک چجور بودن..چطوره که هم میگه دونگهه رو دوست داره هم نمیدونه مثل قبل دوسش داره یا نه...و بالاخره میفهممش :)
بازم مرسیییی :)
سلام
خوبه که گفتی هچی انده
اما من واقعا بعضی وقتا دلم میخواد گردن هیوک رو بشکنم
کفر من در میاره خصوصا که اصلا نمیفهمم داره به چی فکر میکنه فازش چیه دقیقا
مرسیییی هانی دستت درد نکنه عالیه مثل همیشه
درووود ملیکایی!! چگونی؟؟؟
وااااااااااااات؟؟؟؟؟ گااااد!!! نقطه ضعف من!!  پوسترشوووووو!!!!!! ذوق مرررررگ!!!!  عررر!!!  خو منو میخ کرده بود نمیذاشت برم سراغ فیک که!!! چرا انقد شییییک!!  😭😭😭😭😭❤❤❤❤ گمونم یه کامنت پر ملات فقط واس پوسترش عر بزنم برات!!!  😀
بعله انگاری عکسای توو هر پارت هم قصد جونمو دارن..دیگه هیچی نمیگم!! خخخ! 
خب خب خب!!!  میریم کالبد شکافی:  همه مون توو زندگی ب این مشکل میخوریم که نمیشه اون چیزی که واقعا منظورمونه رو به طرف مقابل برسونیم و این نهاااایت بدبختیه!!  چون اون انواع مختلفی برداشت میکنه و یهو کلا روابط نقش بر آب!!!  الان من روانی این دو نوگلم..جونشون واس هم داره درمیاد..از دوری هم کلافه ن..تظاهر ب خوب بودن میکنن..نگران هم میشن و دستشون رو میشه که هنو همون آدم قبلی یه جایی توی این بشر پیدا میشه!!!  
فدای اشک ریختنشون!  ریش ریش شدم! 😭😭😭 
فقط یه چراغ سبز از همدیگه میخوان تا سفت بچسبن بهش و دووم بیارن..یجور امید ب ادامه!!!  لهنت!!  ما هم درگیر روابط اینا شدیم..نه که مثلا انگار واس ما هم پیش اومده.. به حد مرگ درکشون میکنیم! 😂
لاب لاب!!!  دستت مررسی!!!
سلام .......اومدم تو سایت دانلود کنم یه لحظه فک کردم اشتباهی اومد ........بسی زیبا شده دستت درد نکنه واسه سال جدید دکوراسیون عوض کردی مبارک خیلی خوشکل شده....البته هنوز فرصت نکردم داستانو بخونم تا اومدم تو سایت و تغیراتو دیدم ذوق کردم گفتم تا ذوقم نخوابیده بگم ....خوندم بازم میام نظرم میزارم...فعلا مرسی بوس بوس

سلام ، مرسی بابت قسمت جدید

من برای قسمت قبل هم نظر گذاشتم ولی نمیدونم نظرم چرا دیده نمیشه ، خصوصیش هم نکردم ، همچنان میخوام پدر هیوک رو در بیارم خیلی رو مخمه

موفق باشی

سلام ملیکا چطوری؟
 هیوک چرا اینطوری میکنه اخه اگه دوستش داری خب بگو دیگه داره حرسم میده 😧
نمیدونم چر از میونگ زیاد خوشم نمیاد حس میکنم به دونگهه اون احترام کافی رو نمیزاره بااین زحمتی که دونگهه کشیده براش
عزیزم خسته نباشی واقعا ممنون
سلامی دوباره...
یکی بیاد به من بگه این هیوک دردش چیه(دور  از جون) بدبختی اینجاست خودشم میدونه مشکل از خودشه ، اشتباه کرده و هائه تقصیری نداره باز دست بردار نیست .....
البته این قسمت خوب بود یه قدمایی برداشتن که امیدوارم باعث بهبود رابطشون بشه .....
بازم مرسی بوس بوس خسته نباشی ...پیشا پیشم سال نوتم مبارک امیدوارم همیشه لبت خندون و دلت شاد باشه
تشکر
البته که به این اسونی و راحت نمیشه هیوک رو درک کرد چون کاملا دو شخصیتی شده و ثبات اخلاقی نداره ,خودشم میخواد از یه جایی سروع کنه نمیدونه از کجا و چه جوری؟؟
 نمیدونم کار دونگهه هم درسته یا نه میتونه با این فداکاری و برگشت دوباره غرصتی جدید رو خلق کنه؟؟؟
 شایدم بتونه تغییر اخلاق و رفتار هیوک  رو باعث بشه در کنارهم بودن شاید به نفع همشون باشه,بشرطی که همشون سعیشون روبکنن
سلام ملیکا خوبی؟؟؟؟
هیوک چشه واقعا؟؟؟؟چرا دل و زبونش یکی نیست؟؟؟!!!
نمیتونم رفتارشو درک کنم واقعا⁦:-(⁩
من فدای این وابستگیه بچه ها به هائه ام ⁦^_^⁩
میونگ که همش سعی داره نشون بده حالش خوبه و هیچی واسش مهم نیست با گریه دونگهه گریه می‌کنه و وقتی حاله دونگهه بعد میشه بازم سریع میزنه زیره گریه⁦^_^⁩
دونگهه پس کی میخواد به هیوک بگه حامله ست ⁦:-[⁩
نکنه مثه میونگ که یه عالمه بگذره بعد بگه ⁦:-(⁩
من خیلی کنجکاوم که واکنشه بورا ومیونگ و هیوک به حامله بودنه دونگهه چیه؟؟؟
امیدوارم وقتی باهم تو یه خونه زندگی رو شروع کردن دوباره همه چیز بینشون خوب بشه⁦:-(⁩
مرسی عزیزم
سلام
روز مادر مبارک! :|||
شخصیتای گونه گون از در و دیوار وجود هیوکجه میپاچه تو سر و صورت دونگهه و خانواده نگون بختش! :/
ینیا دنبال آشپزخونه گشتن دونگهه اونم تو هتل ناجور نابودم کرد! روز مادر مبارک!!! =|
(((طفخولی هیوکجه! خو عاشقته! چرا فکر میکنی همیشه این تویی که عاشقه؟! هرچقدرم بگی باز نمیتونی درکش کنی! چون مردا از پس ابراز علاقه اونم بصورت آشکارا برنمیان....نمیشه...نمیتونن!!!)))
خانم جان این نی نی رو هم پلیز زودی برملا کن...میترسم ننه هه یه بلایی سرش بیاره:/ روز مادر مبارک!
راستی نی نیشون دختره؟؟ این عکس تو پست چی میگه؟ ❤_____❤
بزار میونگم یه ذره ادب شه...یاد بگیره به هیوک و دونگهه بگه بابا و مامان! حالا که تصورشو میکنم میبینم تعداد شخصیتای منم داره با تعداد شخصیتای هیوک برابری میکنه! :///
تشکر دوست عزیز :)

واییییی سلاممممم واییی من دارم سکته میکنمممممم واییی هیوک اینجوری نکننننننن واییییی من هیجان دارمممم وایییییییی کی قسمته بعدیو میزاریییییی واییییییییییی😂😂😂😂😂😂😂😍😍😍❤❤❤❤❤😱😐💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋😱
سلاااام ملیکا  🤗
سال نو مبااارک 😍💃🎊🎈💐
ای جوووونم چه پوستر نازیهههه .... 😍👻 ... دونگهه اش معرکه اس 😭 هیووکم خیلی توی این عکس بابا بودن بهش میاد ... قشنگ انگار بابای اون سه تا توله اس 😎🙈😁😍
اون گوگولچه نینی جدیده اس 😦 ... چه ملووووس و گوگو لهههه 😨😢😍 
عزیییزم ... دونگهه خیلی تحت فشاره ... 😣 همش حالش بده 😭 چه خوب که هیوک هنوز بهش حس داره ... مطمئنا عاشقشه هنوزم ... اما به حسش شک کرده ... نمیشه کسیو دوست نداشت و اینجوری نگرانش شد ... 😕 ! 
اون آخرش که گفت عزیزم ... 👻😨 ... عزیزم 🙊😸😼💃😁 ....  😍
دونگههه از ذوق در پوست خود نگنجید 🙊😻😄
مطمئنم با یه مدت باهم زندگی کردن ، هیوک میتونه دوباره احساسش برگرده و حسشو بشناسه .... البته این نگرانی هایی که برای هائه نشون میده هم مشخصه که داره حسشو برمیگردونه و نشونش میده 😍😎😊
من واااااااقعا مشتاقم بعد از شنیدن خبر نی نی نه تنها واکنش هیوک ... واکنش بچه ها رو هم بدونم 😄💞 .... مطمئنم میونگ شوکه میشه 😂 آخه هعی هم سر خودش اصرار داشت که دونگهه به دنیاش نیاورده  ... واقعا جالبه الان بفهمه بازم نی نی داره 🙈😁
مرررسی ملیکا ... خیلی قسمت جینگولی و خوبی بود... 😙💙
به هیوکی رای بدید دوستان 😍🙌

http://mabeautiful.club/2017/04/02/poll-the-most-favorite-kpop-male-rapperround-1/
سلام عزیزم من خواستم فیک رو بخونم متوجه شدم که از قسمت ۲۰ گذاشتید چه جوری میتونم ۱تا۲۰ روبخونم
سلاااام ملیکاااا 🤗💙
وااای خدااایا دلم واسه این فیک یه ریییزه شدههه بووود ... داشتم دیگه خودکشی میکرردم  😭😭😭 فیک موردعلاقم 😄😢 

اینجاست که میگن ... وضعیت خر تو خر 😐 
هیوک گیج و سرگردان ... دونگهه در فکر طلاق ... دونگهه ی نینی دار هیوک خبر ندار ... گوشی اون دوست بیتربیت هیوک در دستان دونگهه ... پنهانکاری ... قرص خوردن هیوک ؟ اون خون دماغش چی بود 😣
وضعیت حاملگی دوس دختر میونگو دیگه کجای دلم بذارم 😨 یا بسم ا... 😑 آخه توی 13 سالگی ... 😐 این بود آرمان های اونهه با این بچه تربیت کردنشون 😒😁 
واقعا این شرایطو در فیک نمیگنجم 😂 حقیقتا منتظر ادامه ی این زندگی بهم ریخته ام 😁
مرسی عشقم عالی بوووود ... مثل همیشه 😄😍💙👏

وااای هیوک خیلی نامرده مگه هنوز دونگهه رو دوس نداره

هائه من مگه جچه گناهی کرده که هیوکی این جوری رفتار میکنه

اشکم در اومد

درسته که هیوک بی اعتماد شده

ولی دیگه باید میفهمید که دوستش گاو زاییده

مادر پدرس مردن دونگکگهه من چه گناهی کرده اخهههه

هعیییییی موضوع داستانت خلیی جالبه ولی اشکم در مییااااددد

مممنااااااننننننن برای اپ جدید

من برم این قسمتو بخونم

نظر اولمه تازه:)

 

هلوووووووووو...اونی جان...
تازه الآن که خوندم فهمیدم دلم یه عالمهههه برای این فیک تنگ شده بود...
طلاق..؟؟؟
واقعا هائه میخواد طلاق بگیره؟؟!!ولی آخه حامله س...به هیوک هم که نگفت..
اینا چرا با هم خوب نمیشن بااینکه همدیگه رو دوست دارن...
بچه ی میونگO.0...مگه میشه تو 13 سالگی بچه دار شد؟؟
تازه با چند نفر دیگه هم رابطه داشته...O.0چققققققققدددددرررر خوب بچشون رو تربیت کردن....!!
دست گلت دردنکنه عسیسسم
سلام.....
راسیتش این قسمت یه سوال واسم پیش اومده در مورد قرصهایی که هیوک مصرف میکنه ،البته اصطلاح پزشکیش رو نمیدونم ولی احیانن این قرصها یکه مصرف میکنه که همون یاروه که باز اسمش یادم رفت {همون که زندگیشونو به هم زد}واسه هیوک تجویزش کرد ،قرصهایه توهم زا یه یه چیزی تویه این مایه ها نیست اخه دقیقا بعد اون اتفاقا هیوک تغییر کرد ،من فکر میکنم هرچی که هست زیر سر اون قرصاس چون این جور که معلوم هیوک یه جورایی انگار دچار دو شخصیتی شده
و این اخریه میونگجه و دست گلش که با کمک هائه بیشتر به ابش داده ، البته منظورم از هائه اینکه اگه شمارشو به دختره نمیداد اونم میونگجه رو پیدا نمی کرد و اینجوری بلایه جونش نمیشد که البته این حرفام به این معنی نیست که میخوام از میونگجه حامیت کنم . واسه اینه که اینا همینجوریشم دردسر دارن
بازم مرسی بوس بوس
ممنون
اخ قربونش برم من هائه جان هنوز امیدواره هیوک ادم شه
ولی انگاری داره کم کم ادم میشه ولی اعتماد دونگهه دیگه سخت جلب بشه,
دوباره قربونشون برم با این بچه تربیت کردن,ماشاالا بیش فعاله!!!
 اخلاق بعضیا واقعا اینجوری تا میبین یکی کوتاه میاد هی زور میگن هرکاری دوست دارن میکنن ولی تا عکس العملی کمی خشن میبینن فوری پس میکشن
بالاخره مام امیدوارم شاید هیوک یکشبه ادم شه ولی بستگی داره همون یک شب هم چه اتفاقایی بیفته و تا چه حد بتونه ادم شه
سلاااام خوبی؟؟؟❤به به به ترکم نکن😍😍😍
من روسیاهم بعد مدت ها امدم کامنت بنهم سرمنده🙈🙈🙈
یه حسی هم نسبت به این هم عشق بی نتیجه دارم
حس میکنم تواین دوسه قسمت اخیر قلمت خیلی تغییر کرده...
و همچنین حسی که تو فیکا هست خیلی بهتر منتقل میشه
و اما این پارت...من نمیفهمم چرا اینجوری رفتار میکنن؟
هاعه دوسش داره ولی میگه طلاق بگیریم بعد خودشم میگه ادم شو ببخشمت
از یه طرفم هیوک خودش میگه نمیتونم باهاش مثل قبل باشم ولی بازم التماسش میکنه نره
میونگجه😶😶😶😶😶دوازده سال😐😐😐
ممنون و خسته نباشی😍❤
سلام عزیزم خوبی؟؟؟؟؟
من قبول دارم که هیوک با کارش باعث اذیته دونگهه شد ولی به نظرم بعضی اوقات گذشت کردن لازمه تو زندگی 
ولی درکل هیوک یه خرده رفتارش ناپسنده همچنان⁦:-[⁩
مثلا حرفی که درباره میونگ و دونگهه زد واقعا زشت بودش⁦:-(⁩
نمیدونم چرا هیوک تازگیا حرفایی میزنه که خودشم بعدش پشیمون میشه همش⁦:-[⁩
میدونم که خیلی سخته ولی دونگهه باید یه فرصته دیگه به هیوک بده هم به خاطره خودش هم بچه هاش مخصوصا بچه اش که توراهه⁦⁦^_^⁩
به نظرم جیا داشت دروغ می‌گفت⁦:-[⁩اخه بچه ۱۲ساله بچه دار شده⁦:-[⁩
نمیشه که ⁦:-[⁩از لحاظه میونگ میگما⁦:-)⁩

مرسی‌عزیزم
سلام ملیکاخوبی؟
اینا چراانقدر همدیگرواذیت میکنن😐
هیوک مریضه؟😢😯جان من انقدر اشکمونو درنیار😭😭😭😭
ممنونم وخسته نباشی
سلام دوستِ خوبم
خعلی خوشحالم بابتِ اینکه فیکتو خوندم
راستش من تا حالا نخونده بودمش و خعلی یهویی اومدم سمتش
داستانش فوقالعادست!! در عینِ دردناکیش واقن عاشقانست!!
فقط امیدوارم خعلی زود همچی درست شع.....!
ممنونم و لدفن زودتر قسمتِ بعدیو عاپ کن منتظرمシ
سلام عزیزم خوبی من تازه میخوام فیکو شروع کنم تاریفشو خیلی شنیدم خیلی ذوق دارم بخونمش قسمت 1تا 20 خوندم بهت خبر میدم ک رمز بقیشو بهم بدی قربونت بوچ فعلا
سلام
واقعا با کاری که میونگجه کرده جای هیچ حرفی باقی نمی مونه...احتمالا جزو هورمون استثناهاس!! :////...شایدم جیا دروغ گفته! دومی بیشتر با عقل جور درمیاد!!
امیدوارم هیوک هرچه سریعتر از وجود نی نی آگاه بشه! 
ممنون...دست شما درد نکنه :)
دروووود!!!!!  چگونه ای چینگو؟
از همین تریبون نمیتونم نگم پس :  اون چه قرص کوفتی ایه؟ توهم زاست؟؟ واقعا از کی داره استفاده میکنه؟ از موقعی که بیمارستان رفت به خاطر باباش؟خودسر داره میخوره؟ کار اون جونگهیونه؟؟؟ اگه باشه که خونش حلاله! 😏 فک نکنم از قبل اون درگیر اون باشه.. حالش خوب بود خو!!!  یاااا چ بلایی سر هیوکی مون آوردن؟😭😭😭😭نههههه!!!!!!  
افکار هیوکو اخه!!!!! پاک خل شده باو!! 😮 
میونگجه؟؟؟ لهنت..چ وقتشه اخه!!!! 😂😂 انتظارشو نداشتیم!  جیا میتونه دروغ گفته باشه؟ مثلا اخاذی ؟ عشق یه طرفه؟؟ چه کوفتی!😂
بگردم الهی!!! میگه همین الانم ادم شه میبخشتش!!!😭😭😭خب فداشون بشیم که انقد همو دوست دارن.. تففف ب موانع و مشکلات! 😑
دستت مررسی!!❤ 
سلام خسته نباشی گلم
اوضاع بین هیوک و دونگهه خیلی پیچیده شده 
هیوک احساستشو از دست داده و با اینکه هنوز دونگهه رو دوست داره اما نمیتونه ابرازش کنه
و از یه طرفیم حس میکنم هنوز آنچنان که باید به دونگهه اعتماد نداره
دونگهم که رفته تو فکر انتقام تا انتقام نگیره بیخیال نمیشه 
ولی میترسم الان که افتاده تو خط انتقام تهش ببینه هیچی براش نمونده
آخه اون بچه تو شکمش بعد چی 😭😭😭

سلااااام
چرا اپ نمی کنییییییییی 🤔🤔🤔😑
پاسخ:
سلام 
هفته ای یه پارته دیگه!
سلام و درود خسته نباشی خعلی خوب بود😃
وااای باورم نمیشه جونگهیون به هیوک قرص داده که باعثِ بی اعتمادیش به دونگهه شده و اینکه جونگهیون بابای جیاعه😱 این ینی کلی دردسر تو راهه😰
فقط امیدوارم ایونهه تحتِ هیـــچ شرایطی از هم جدا نشن😓
مرسی خعلی عاولیـــ بود 💙
خسته نباشی🙂
تشکر
جونگیهون کم مشکل درست کرد برا هائه و هیوک حالا نوبته دخترشه ,همه رو بهم بریزه و روزگارشون رو گند بزنه
هنوز هیوک ادم نشده.البته که بنده خدا ادم بود ,از خیر سر بعضیا ادمیتش رفت زیر سوال
و همچنان دونگهه امیدوار ومنم دوست دارم خانوادگی برن خرید و برا خونه جدیدشون وسایل بخرن,بعضی موافع خرید ادمها رو از استرس و افکار متفی دور میکنه و باعث میشه شاد و پر انرژی بشن, 
  دونگهه باید به فکر عضو پنجم خانواده هم باشه و برا اونم خرید کنه .
امیدوارم دونگهه هر چه زودتر تصمیم بگیره که به هیوک بگه بچه رو شاید باعث بشه زودتر ادم شه
سلااااام خوبی؟❤️
بالاخره پرده از راز شوم مسخره بازیای هیوک برداشته شد😐
ولی انگلللللللل جدیددددددد جیاااااااا😭😭😭😭
ولی ازاونجا که باخیلیاااا بوده🙊امیدوارم نوه ی ایونهه نباشه بچه😐
میشه یکم قسمت بعد شاد بااااشه😭
هم این هم عشق بی نتیجه چند وقته غمگینن😭
ممنون و خسته نباشی❤️
سلام.خسته نباشید*-* 
جونگهیون واقعا دوستی رو در حق هیوک تموم کرد:||| یعنی فقط میخواسته انتقام بگیره یا هنوز عاشق دونگهه ست؟؟؟:|| حالا هم که دخترش چسبیده به زندگی اینا اما خب یه ذره عجیب و به نظرم غیر قابل باوره آخه اینا خیلی کوچیکن حتی اگه بخوایم بگیم تو غرب و با فرهنگ غربی بزرگ شدن باز هم عجیبه:|
دونگهه:( پسرممم:( گناه داره..من فقط منتظر اون قسمتیم که هیوک بفهمه دونگهه حامله ست واو.😍💦💦
دروود و سلام..خوبی؟؟ 
ایول به هوش هیوک!!  باریک واقعا!!  حال کردم! 😍😍
باید باور کنیم بابای دونی متحول شده؟ سخته! 
جونگهیون کلا از اطرافشم دردسر میپاشه!!!  اووف!!!  
فداشون بشیم بدجور!! عاشقای گوگولی! 😅😍😍
یا لاالعجب! چه ملت بیخودی پیدا میشن! بیشرف بی ناموس!!!
چه بلایی سر هیوکجه آورده مرتیکه الاغ؟!
بعنوان یک حامی حقوق خانواده و یک جول سرسخت از میونگجه خواستارم تا میتونه این دختره ی ه////رزه رو سر بدوعونه و نابودش کنه!! خوبه که دخترش افتاد دست یه ملاج تکون خورده ای مثل میونگ!!
بابای دونگهه سالمه؟؟!! دچار فرسودگی مغز نشده؟؟!! آخه بعیده شارلاتانی مثل اون بخواد واسه دونگهه و خانواده ش جبران کنه!!
این نی نی رو هم رو کن بالام جان! طاقتم طاق شد!!
متچکر!
دیدی گفتم، همون قسمت قبل که هیوک به قرصا شک کرد گفتم این قرصا امکان داره توهم زا باشن ...خوب امیدوارم حالا که ریشه مشکلاتشون رو پیدا کردن بتونن مشکل شون رو حل کنن ...و این جور که معلومه این جیا خانم ( اگه اسمش رو اشتباه نگفته باشم ) دختر همون دکتره اس بن و ریشه عین همن ، دختره هم عین باباش دغل باز و حقه باز ، توکه تنت نمیخواره راست میگی خو برو بچه رو بنداز عوض اینکه خودتو اویزون پسره کنی {البته این حرفم به این معنا نیست که پسره بی تقصیره نه }
مرسی بوس بوس
سلام وااای دیدی گفتم هیوکیم اینجوری نیست هائشو اذیت کنه کاره همون قرصاست .دونگهه کی میخواد درباره بچه به هیوک بگه خیلی منتظرم
ممنون عزیزم 
سلام عزیزم خسته نباشی
ای جونگهیون لعنتی 😡😡
به هیوک قرص توهم زا داده بود😱😱😱
عجب آدمیه
ای وای جیا دختر اون یاروهِ 
چه اوضاعِی پیش اومده
الهی هائم😔😔
از همه بیشتر دلم برا دونگهه میسوزه😭😭
سلاااااام...
ووووا واقعا به این قسمتش فکر نکرده بودم که جونگهیون به هیوک قرص روان گردان داده باشه...عجب ادمیهههههه .چرا هیوک حالا که فهمیده هیچ کاری نمیکنه ..به راحتی باید ازش شکایت کنه بندازتش زندان....
یه سوال برام یش اومده...قرص های توهم زا همون قرص های روان گردان هستند که دیگه مصرفشون قانونی و پزشکی نیست.
پس چطور جونگهیون به هیوک اینو تجویز کرده و داروخونه هم مرتب وقتی هیوک میخریده بهش میداده؟
مهم ترین قرص روان گردان که میشناسم LSD هست که اونم تا یه زمانی دکتر مصرفشو تجویز میکرده ولی بعد دیگه نه چون عوارض بدی داره .
بعد اینکه این قرصا اختلال فیزیکی ایجاد میکنن ولی توی فیک هیوک غیر از اینکه گاهی سرگیجه داشت و بی حال بود دیگه حالت فیزیکی درش اغییر نمیکرد به جز شرای روحیش...درسته مصرف این قرصا تو قوه درک ادما مشکل ایجاد میکنه ولی درکشون نسبت به محیط رو نه افراد ...مثلا فکر میکنن اشیا حرکت میکنه یا اینکه نمیتونن دو تا اشیا چسبیده بهمو شخیص بدن...البته احساساتشون هم قاطی میشه و درک درستی از خودشون ندارن...شاید فقط همین قسمتش به هیوک میخورد که خودشو گم کرده بود و احساساتش باهم تناقض داشت

اینا رو نمیگم که ایرادی به کارت گرفته باشما فقط واقعا برام سوال شد..امیدوارم  با توضیحی که میدی بتونم درک کنم قضیه چیه...شاید اطلاعات من در مورد ای قرصها کمه .
بازم ممنون و خسته نباشی عزیزم :)
سلام عزیزم خوبی؟؟؟؟؟
اقا این جونگهیونو بسپار دسته من ،جنازشو تحویل میدم⁦:-[⁩
افتاده تو زندگیه ایونهه عزیزم همه جوره داره عذابشون می‌دهد
بیخود نبود رفتارای هیوک عجیب غریب بود نگو قرصه توهم زا بهش داده بود
امیدوارم هیوک قشنگ حالشو بگیره
البته اگه واقعا جیا حامله باشه برحسب سرنوشت حاله جونگهیون توسطه پسره هیوک گرفته میشه⁦:-)⁩
من خیلی دوست دارم هیوک بتونه با مامان بابای دونگهه کنار بیاد اینطوری جای خالیه پدر مادرشم کمتر حس میشه ولی میدونم خیلی سخته این اتفاق فقط امیدوارم که بشه⁦:-(⁩
دونگهه قضیعه نی نی رو بگه به هیوک دیگه⁦:'(⁩
من ذوق دارم براش اخه⁦^_^⁩
مرسی عزیزم ❤️❤️
سلام و درود خسته نباشی
مثلِ همیشه خیلیـــے خوب بود😃

وایـے بالاخره هیوکجه فهمید دوباره داره بابا میشه...خیلیـــے خوب شد که فهمید چون بنظرم اتفاقاتِ خوبی تو راهه...امیدوارم اون دوستای هیوکجه هم دیگه نتونن از هم جداشون کنن و جیا که با میونگ بودنو... اون مشکلم حل شه😓

ممنون بیصبرانه منتظرِ قسمتِ بعدم💙
وااای جووونم خیلی ملوس و خوب بود این قسمت 😍👻
من مررگ شدمممم

چه خوب که هیوک فهمید ... مشخص بود که خوشحال میشه 😍 
دیگه دونگهه هم راحت شد بارش از دوشش برداشته شد ... 😍 
زوود تموم نشه پلیز من میخوام حاملگی نینی داریشونو ببینم 😭 همش استرس و دعوا داشتن قسمتای نازدار و عشقولی دلم میخواد 😩🙄😆
وااای فقط واکنش میونگو میخوام ببینم نسبت به مامان و نینی 😁 چه ضایع بشه هعی تیکه به دونگهه مینداخت ... دیگه ازین به بعد باورش میشه به دونگهه بگه مامان 😁 
چه دوستای عوضی داشته هیوکا 😐 اینا دوست نبودن که .... دشمن این دوتا بودن ... بدبخت کردنشون😒 بیشعورا 😡
مررسی ملیکا خیلی دوس داشتمممم .... فیک موورد علاقممم😍👏💙
سلام......
 خوب خدارو شکر برعکس اون یکی داستان که زجرم دادی این اخرش خوب بود ...وای انگاری یه باری رو از دوشم برداشتن یه حس سبکی داشت این اخراش ..الان اینقدر تو حس خوش غرق شدم انگاری رو ابرم ........
البت از اونجایی که باور نمیکردم که چیزایی که نوشتی و درست خوندم چند باری قسمت اخر داستانو خوندم همش فک میکردم توهم زدم
البته خوب هیوک بیچاره تقصیر نداشت الکی همه بهش گیر میدادیم و اه و نالهش میکردیم تقصیر اون یاروه بود که خدارو شکر هیچ سری  اسمش یادم نمیمونه مرتیکه بیریخت.......
بازم مرسی بوس بوس
تشکر
فکر کنم بالاخره بعد از مدتها کشمکش و جرو بحث ,دارن به نقطه مشترک زندگی قبلی که داشتن برمیگردن.
این تفاهم و همدلی رو داشنه باشن چه خانواده خوشبختی در انتظارمونه.
ولی یه چیزی بگم یادمه یکیشون نمیدونم هائه بود یا هیوک که  به بچه ها گفته بودن تو کره دونگهه رو مادر صدا نزنن بخاطر مسائلی که گفتن,
حالا چطور میشه با اون اوصاف حاملگی دونگهه؟ نکنه این موضوع مشکل درست کنه براشون و بخاطر بچه ها و هائه کره رو ترک کنن که دوباره زندگیشون بخاطر طرز فکر اطرافیانشون بهم نریزه,





درودی اگین!! 🙃🙃🙃 
یااااااااای!!!  عکس!😭😭😭😭😭❤❤❤❤💃💃💃  عاشقتم! 😭 
کل کلاشونم هنوزم همچنان مرررگه!! 😍😍😍😍 ژووون ژووون!!  
عاخه پارت انقد هلو؟؟ شفتالو؟؟زولبیا بامیه؟؟؟ ترجیحا بیشتر بامیه! 😂😂 بالاخره فهمید..اینم فهمید..چجورم فهمییید!!! 😭😭😭💃💃 این یه تلنگره برا هیوک..روحیه س..استارته!!  یوهووورا 🙂❤  
همه چی داره اوکی میشه! 😙 قر قر قر! 💃 
دستت مرررسی!!! 
سلام ملیکا خوبی؟؟؟؟؟
اینطوری که باهم میرین خرید خیلی دوست داشتنیه
کاش دونگهه زودتر گفته واسه نینیم خرید میکردن خب⁦:-(⁩
چقدر گذشته این دوتا پیچیده بوده یکی عاشقه هائه بوده یکی عاشقه هیوک بعد این دوتا عاشقه هم شدن😍😍
ولی تا هیوک حاله جونگهیونو نگیره من راضی نمیشن
من فدای واکنشه هیوک به نینیه جدید بشم خب😍😍
بیصبرانه منتظره واکنش بچه ها به خصوص کیونگم
مرسی عزیزم
جووووووووووون!!😍
بالاخره رو شد!😍 هیوکی چه ذوقی کرد ننه مرده! 😄
اممممممم...پیرهن رکابی....شلوارک...تخت تنها بدون یار شفیقش کاناپه....یه بالش...یه دستی که بکوبه رو بالش و یه هیوکی....دیگه چی از این بهتر!!😅😁😛
واقعنی این بچه داشت یاد میگرفت به دونگهه بگه مامان یا الکی داره فیلم میاد! 😏
خلاصه این قسمت قند و نبات بود😋...دستت طلا😊😉🌺💐
سلام یه مدت بود فیکو نخونده بودم لم تنگ شده بود به چه جاهای باحالی رسیده عالیییییی دوباره که نینی دار شدن عشقولی ها 😊
میونگ چه گندی زده 😅😅😅😅 فسقل تو این سن
امیدوارم دیگه کسی گند نزنه
مرسی ملیکا جون دستت درد نکنه
وا قضیه چرا پیچ خورد؟  عاغا من مغزم طاقت نداره هنگ میکنه 😂😂😂😂 ینی الان یونگهوا ک رفت پاریس عموی مین هیوک بود... بعد یه نامه داد ب یه دختر ک برسونه ب هیوک... تو نامه ب هیوک گفت بره دنبال دختره ک هیوک خدارو شکر گمش کرد.. بعد از اونور پدر و مادر مین هیوک فوت شدن!  
چرا احساس میکنم اینا همش یه ربطی ب بورا داره؟  حسم درسته عایا؟  
احساس میکنم یه دردسر بزرگ باید باشه...  ولیییی الان وقت دردسر بزرگ نیس -_- ایونهه تازه زندگیشون روبراه شده.. الان نباید اتفاقی بیافته -_- باشه؟ 😂😂 
دستت درد نکنه.. نخسته گلی, 💙
پاسخ:
😂😂😂😂اگه بگم حدست اشتباهه چی؟ 
اره ایونهه تازه به زندگی واقعیشون رسیدنننن 
لذت ببرید از ایونهه :))
مرسسییییی 😍
سلام ملیکا خووبی ؟ 😍
واای مرسی کلی دلم تنگ شده بوود 😭
ببخشیییدا ولی من اصن هیچ نظری ندارم 🤐😖😦 
چون کل این قسمت واسم گنگ بود اصن نمیفهمیدم خیلی گیج شدددم 😫😓😩 
این یه قسمت منو ببخش 
قسمتای بعدی رو که بخونم شاید بتونم این قسمتو دوباره بخونم درک کنم ... الان هیچ ایده ای ندارم
نمی دونم چرا گیج میزنم اصن نفهمیدم... حتی مکالمه های معمولی اونهه رو هم نمیتونستم درک کنم و حس بگیرم😢😓 ... ببخشیییید 😭😘💙 چرا باید یه قسمت به این طولانی ای اینجوری بشم 🙁
در کل مررسی آپ کرردی دلم تنگ گشته بووود کلی هم زحمت کشیدییی مررسی 😙💛
پاسخ:
سلاااام😍
اره این قسمت گنگ بود
خودمم بعضی جاها گیج شدم ولی قسمت بعدی متوجه میشی منظورم چی بوده 😂😂😂
مرررسی ♥🌷
سلام...
در مورد ماهیت اون دختر که نامه رو به هیوک داد شک دارم ولی... نکنه مین هیوک بچه ی هیوک و هائه اس؟؟؟ همون بچه اولیشون... هم به خاطر اسمش که هیوک داره هم یه خاطر آخرش که با دیدن ترافیک حالش بد شد... شاید از تصادف می ترسه چون فکر می کنه پدر و مادرش رو توی تصادف از دست داده؟؟؟ ولی پای جونگهیون و یونگهوا چه جوری این وسط باز شده؟؟؟
ووووی استرس گرفتم خدا کنه جریان زود معلوم شه...
پاسخ:
سلاممممممممممممم
چرا شک داری؟؟
الان بگم حدست درسته ؟:D
جونگهیون و یونگهوا....باید فکر کنی...البته یکم حدسش پیچیدست
*_* به زودی
مرسی♥
تشکر وخسته نباشی
به به ادمای جدید,اتفاقات جدید,اوضاع بهم ریخته جدید,
کی به کیه؟ چی به چیه؟
 هیوک زندگیش چقدر ادرنالینش بالاست.دونگهه کم نیاره خوبه؟
 یعنی چه ارتباطی با اون دختر و مین هیوک داره؟؟؟
 بنظرم هیوک و دونگهه کلکسیون بچه خواهند داشت در اینده
پاسخ:
مررررررسی
=))) چرا؟
همممم ارتباطی سخت و پیچیده
نظرت ایز پرفکت
مررررررسی♥
سلام
خیلی باباته این قسمته خوشحال شدم مومنتای ایونهه ایش فوق العاده بود ایونهه فایتینگ
چرا حس میکنم مین هیوک و بادا بچه های ایونهه ان؟
البته یه بچه بود که مرد و بعد تصادف کردن شاید اون بچه رو دوباره دوستاش گرفته باشن یا...
نمیشه حدس نزد:|
واای خلی ذوق کردم سره نگرانی هیوک و اون بغل کنار ماشینشون خیلیی ناز بودن
دقیقا عین این عاشقای بزرگسال اه قلبم ریخت
منتظر قسمتای بعدم و این قسمت رو خیلی دوص داشتم
راستی یه چیزی تو 32 تا قسمت یه عالمه اتفاق واسه ایونهه افتاد که سابقه نداشته تو فیکا پس تو معرکه ای ک اقدر خوب توصیف کردی و تو قسمتای کم جاش دادی
مرسی بابات این قسمت
لاب یو 
فایتینگ:)

پاسخ:
واهای
چقد ذوق
اصن ذوق مرگ شدمممممممممممممم
این حجم از تعریف بی سابقه ست T_T
حدسای خیلی قوی ای زدی و باید بگم اصن فکرشم نمیکردم این حدسا رو بزنید :D
این پیامت "راستی یه چیزی تو 32 تا قسمت یه عالمه اتفاق واسه ایونهه افتاد که سابقه نداشته تو فیکا پس تو معرکه ای ک اقدر خوب توصیف کردی و تو قسمتای کم جاش دادی
" روحمو جلا داد اصن
نابوووووووووووووووووود شدم
مرسی♥ T_T
وای چه جایی تموم شد خدا بخیر کنه اخرشو قسمتو بعدو زود تر بزار
مرررررررررررسی عالی بود
پاسخ:
مرررسی ♥🌷
سلام
میون اینهمه حدس خوشگل بزار یه توهمی هم درمورد بادا داشته باشیم!! نکنه بادا همون دختری بود که یونگهوا نامه رو بدست اون به هیوکجه رسوند؟؟ شایدم بادا یه ربطی به اونهه یا هیوک مین داره!!!البته دوتا احتمال هست! یا دختره بادا بوده یا نبوده!! :|| یه احتمال دیگه هم هست!! دختره هرکی که باشه میتونه جی///اف یا هرکسی که به مین هیوک ربط داره، باشه!! گفته برو دنبالش تا هیوکجه رو به مین هیوک برسونه!!
حالا هرچی! ممنون که آپ کردی :)
پاسخ:
سلام
حدس و احتمال اولت درست بود 😎
مرسییی 😍

سلام ملیکا خوبی؟؟؟
این پارت بسی منو گیج‌کرد⁦:-[⁩
نفهمیدم زیاد چی به چی شد،الان این پسره دوست جیا ربطی داشت به هیوک؟؟؟!!!!
میترسم بچه هیوک باشه⁦=_=⁩یا اون یکی دختره که پیشه جیا بود میونگ دیدش 
ماشالا اسمه همشونم یادم رفته⁦:-)⁩
فقط حس میکنم باز یه داستانه جدید قراره شروع بشه⁦:-(⁩
مرسی عزیزم
پاسخ:
سلاااااام مررررررررسی

شاید ربط داشت شایدم نه :D
=)) اسم اون بادا بود، شاید باشه...مثلا بچه ش از کییییییی؟؟؟
*_*
مررررررسی♥
سلام
انگاری قرار نیست سر این فیک اب خوش از گلوی ما پائین بره هر چند ما به کنار این هائه و هیوک چه گناهی کردن این وسط.....
فقط این دختره چه موزماری بوده این وسط حقا که به پدرش رفته من همش نگران بودم حالا که حامله اس پایه خونواده ها این وسط باز میشه و باعث نزدیکی نچندان خوب و شروع درسر هایه بیشتر میشه که خدارو شکر این دختره بادا بود اسمش یجورایی به دادشون رسید هرچند هنوز حس ارامش رو از این قضیه رو حس نکرده بودم این نامه ها و تماسایه مشوک این دوست قدیمی باز ترس و استرس و انداخت به جونم ...
مرسی بوس بوس

پاسخ:
سلااااام
=))))) 
جیا؟؟؟ اره خیلیییییییی کلک بود، دقیقا مثل باباش:|||||
یونگهوا بایدمیگفت و میرفت:| هیوکو گذاشت تو خمارییییییییییی
مرسییییییی♥
ممنون قسمت 33 عالی بود میگم این میونگ به مین هیوک علاقه مند نشده؟اخه خیلی مشکوک میزنه

پاسخ:
مرسی عزیزم
چرا یکم علاقه اینگ شده
ممنون
عاشق لحظه ماساژ دادنه دونگهه شدم,بد مصب خیلی احساسی و لطیف خستگی در میکنه از تن آدمیزاد.
این هائه اصلا مهره مار داره ,همه دیده و ندیده بهش علاقمند میشن,واقعا هیوک چه کار سختی داره,یعنی بخوای دونگهه رو برا خودت نگه داری خیلی باید محتاط باشی و اونم عاشقه به تمام معنی که کنارت بمونه.
 چند نفر این وسط مشکوک میرنن,دقیقا میخوام بدونم ارتباطشون با هم چیه و چطوریه؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
مرسییی💞
واقعا منم همین حس رو به دونگهه دارم
هیوک خیلی خیلی باید مواظب باشه و تلاش کنه تا همیشه کنار هم باشن
خودت بحدس 😎
وااااای این پارت چه خوب بووود..هیجان داشت.😍
این مین هیوک چقدر رفتاراش شبیه دونسخه هست.بنظرم احتمال زیاده که مین هیوک بچه دونگهه و هیوک باشه همون که مرد مثلا...یا این یونگهوا یا دوستاش همیشه در تعقیب ایونهه بودن و وقتی دونگهه حالش بد میشه دکتر مجبور میکنن بگه بچه شون مرده...ولی اون بادا شک دارم🤔شایدم دونگهه دو قلو داشته ولی خبر نداشته خخخ ..ولی مین هیوک بیشتر احتمال میره بچشون باشه..
پاسخ:
مرسیییییییییییی♥
باید بگم کل حدست درست بوده^_^
سلام
مین هیوک اگه واقعا بچه اول اونهه باشه نمیفهمم چرا فقط باید از دونگهه آرامش بگیره؟! بیتربیت چشم چرون هیییییز!! مثلا نمیشه از بابایی به جذابیت هیوکجه آرامش گرفت؟؟؟ 
میونگ و غیرتشم برن لای ترک دیوار!! حسش به مین هیوک شبیه حس برادریه عایا؟؟!!!!!!!!!
دوس دارم بادا بچه اول اونهه باشه...و امیدوارم قل دوم مین هیوک هم نباشه!! مثل هیوکجه نسبت به مین هیوک حس خوبی ندارم!! فقط بادا دوست!! =)))
ولی درحال حاضر مسئله بنده فقط نی نی تو شکمه دونگهه س!! ❤❤
ولی خدایی این دوستای هیوکجه نکبتی بودن و هستن واسه خودشون!!
بورا و بادا....کاش حداقل این دوتا یه ربطی بهم داشتن!! عاخه منم از این دوتا خیلی آرامش میگیرم!! اصلنم هیز نیستم!!!
ممنون دوست عزیز :)
پاسخ:
سلاااام
:| باو هیوک عصبیه همش
میونگ یهو غیرتی شد بعد آروم شد:| نه برادرانه نیس-_-
=))
=))))))))))))))) بیچاره مین هیوک بچه به اون خوبی من خعلی دوسش دارممممممممم 
*_* ای جانم اون نینی کوشولو
خیلی نکبتن، دوست انقد کنه؟
:| اره من هیزم
♥مرسی

بچه اول ایونهه دوقلو بود عایا؟؟؟؟
اخه الان مطمئنم که مین هیوک بچه اشونه،ولی از اونورم حسم بهم میگه بادا هم حتما یه ربطی به ایونهه داره 
مین هیوک که ضایع ست بچشونه⁦^_^⁩چون خیلی احساسی و حساسه شبیهه دونگهه و از دونگهه ارامش میگیره،چون تو این چند دفعه که با هیوک برخورد داشته هیوک از ترس اینکه از طرف جونگهیون باشه باهاش بدرفتاری کرده ازش ارامش نمیگیره وگرنه از اونم ارامش می‌گرفت⁦⁦=_=⁩
ای جونم من فدا میونگه غیرتی بشم خب⁦^_^⁩رومامیش حساسه⁦=_=⁩
سوالی که الان ذهنمو درگیر کرده اینه که یعنی مامان بابای ایونهه میدونستن بچه هاشون زنده ان چیزی نگفتن؟؟؟!!!
اگه اره خیلی نامرد بودن چون اینجوری که معلومه بادا که اصلا زندگیه خوبی نداره از اونورم مین هیوک تشنه ی محبته بچم⁦:-(⁩
از اونور اینکه این بچه ها چرا از ایونهه جدان بعد تصادف چی شده اصن چرا یونگهوا ازشون خبر داشته اصن؟؟؟؟؟!!!!!!
میگم بچه هاشون چون ۹۰درصد احتمال میدم بادا هم بچشون باشه وگرنه یونگهوا نامه رو نمیداد به اون که برسونه به هیوک
وااااااااای خدا ۵تا بچه باهم⁦^_^⁩سخته نگهه داری ازشون⁦^_^⁩
ولی پنج تا بچه ایونهه دوست⁦^_^⁩
مرسی عزیزم
پاسخ:
wow
تا تهشو رفتیا
-_- دقیقا بخاطر همین با هیوک راحت نی
میونگ ♥_♥
مامان بابای ایونهه...قطعا میدونستن:|
:( بادا کلا زندگی خوبی نداره و....
مین هیوک بهتر بوده
به زودی اینو میفهمی :D
=)))))))))) 5 تا بچه ☻
منممممممممم
مرسییییییی♥
درووود چطوووری؟
امان از آدمای جدید زندگی :))
ینی بادا کجا میتونه هیوکو دیده باشه؟ شایدم یه حس قلبیه.رابطش با ایونهه رو کنجکاوم :)
یونگهوا هم مشکوک میزنه. مشتاق دلیل کاراشم.
مینهیوک میتونه همون بچه شون باشه که فک میکنن مرده؟ میتونهههههه؟ عرررر :))) چرا تنهایی از خیابون رد نمیشه؟
مررسی ملی!!!! :*

پاسخ:
های های
*_* امان
باداااااااا فقط قلبی نیست
یونگهوا از اولشم مشکوک بود:|
اره میتونه باشهههههههههههههههه
:( چون از ماشینا و تصادف میترسه...
مرسیییییییی♥
آوه خدا چقدر تو هم توهم شد عالی بود یکم میترسم      مینهیوک بچه هاعه هست اسمش ترکیبی از اسم خود دوست هیوک و خود هیوک هست.       لعنتی لعنتی عالی زود زود 
پاسخ:
😎بچشون بود درست گفتی 
سلام دوست جان!
داره جریان دوقلو بودن بادا و مین هیوک قوت میگیره...یونگی مین هیوک رو بزرگ کرده و جونگی هم مثلا بادا رو!! البته بیشتر نامحسوس!!
عالی شد!! :| یه خونواده خوشبخت 7نفره!! :| هیوکجه باید مین هیوک و میونگ رو بفرسته سرکار تا کمک خرجش بشن!! :/
این افکار منحرفانه غیربرادرانه رو هم از میونگ دور کن پلیز!! :\
نی نی اوف نشه یه وخ!! ❤_❤
مواظبش باش لطفا ! ^_^
ممنون و متشکر :))
پاسخ:
سللللاااامممم
😓شایدم هفت نفره نشن
اره والا چیه همش هیوک کار کنه 😒
😂دورینگ
💞مرسییییی
من الان هنگم الان دقیقا چی شد؟؟
چه جوری مین هیوک پسرشونه؟
اینا اول فیک یه پسر داشتن که مرد که فرض میگیریم اون پسر مین هیوک باشه که اگرم زنده باشه اون موقع باید تو بیمارستان تو دستگاه بوده باشه پس چه جوری از تصادف خاطره بد داره؟😳😳😳😳
این قسمتش خیلی باحال بود من الان مغزم هنگه😳
پاسخ:
😓قسمت 35 و 36(آخر) به طور مفصل توضیح خواهم داد که از گیجی دربیارید
 😶😶😶دیگه دیگه
💞◑ˍ◐
راستی اینا اول فیک دو قلو بودن نه؟
پاسخ:
یسسس ولی اونهه نمیدونستن 
ممنون
واقعا اینهمه بچه یه جا بی سابقه است,
خواننده هام که همه حدسا رو زدن و شما مهر تایید رو زدی.
ولی میترسم همه به جاده خاکی بریم!!!!
 سوپرایزای خفنی تو راهه؟؟؟؟
خودمون رو آماده هر هیجانی بکنیم؟؟؟؟
پاسخ:
😂نه یه فیک خارجی بود چن سال پیش اونهه ده دوازده تا بچه داشتن خیلی معروف بود 
😶اماده باشید 
💞◑ˍ◐
سلام ملیکا خوبی؟؟؟؟؟؟
خوشم میاد دونگهه اصن به هیوک توجهی نمیکنه و به حسش توجه می‌کنه⁦:-)⁩چون خوشش میومد از مین هیوک پاشد رفت باهاش اینور اونور⁦:-)⁩
یعنی من فدای این ابراز احساساته میونگ بشم اخع⁦^_^⁩
توقع داشتم مامان دونگهه همه چیزو تعریف کنه واسش⁦=_=⁩
واقعا فکر میکردم مامان دونگهه از همشون بهتره ولی خب چرا اون خبرنداد به ایونهه که بچه هاشون اینهمه مدت سختی نکش⁦:-(⁩
دلم واسه میونگ و بادا به خصوص بادا کبابه⁦⁦:-(⁩
هیوک باید بره خفه کنه جونگهیونو که هرچی میکشیم زیره سره اونه⁦:-[⁩
چقدر خوب که حالا دونگهه فهمید مین هیوک بچشونه فقط کنجکاوم که بادا رو چه جوری می‌فهمه 
مرسی عزیزم
پاسخ:
سلاااممم ♥مرسییی
اره دونگهه کلا فقط به خودش توجه میکنه =)):|
*_*
مامانه دونگهه کم شعورتر از این حرفاس:|
چرا خبر بده؟ هدف اونم جداییه اونهه بود ولی زیاد رو نمیکرد
:(( بادا
جونگهیون عوضی ترین ادمه دنیاس:(
شایدم نفهمه :D
مررررررسی♥
دروود!!! 
همه چی دست ب دست هم داده که دونگهه با مینهیوک بره بیرون!!! چ حس متقابل جالبی دارن!  
این دونگهه ی باهوش رو دوس دارم که به همه چی مشکوک شده!! 
وای! حرفای مامانه موهامو سیخ کرد!!! شت!!! 
بیچاره میونگ! داشت سکته میزد با دیدن اون جمعیت!!  
بادا و مینهیوک از تصادف میترسن! ینی بهشون گفتن پدر مادرتون توو تصادف مردن که انقد وحشت دارن یا برا خودشونم اتفاق افتاده؟ 
عصبانیت دونگهه رو بسی پسندیدم!!!لایک! اون کوچولو هم که مدافع میونگه!! خخخ! 
جونگهیون!  جونگهیون, جونگهیوووووون!!!  
احساساتم درد گرفت تهش!! فهمید!! 😭😭😭
دستت مرسی!!
پاسخ:
سلاااممم
اره :( عاشقانه ست -_
=)) دونگهه کاراگاهه
موهای منو هم -_-
هرکی جای میونگ بود سکته میکرد :((
قسمت اخر  معلوم میشهههه
♥_♥عصبانیتش
♥مرسیییییییی
نمیدونم چی بگم ولی تا قبل از برگشتن  دوباره ی ایونهه بهم افسرده شده بودم مخصوصا اینکه یهویی شد و هائه زیادی جوش بودو و هیوکم گیج گیج گیج هنوزم یادم میفته قلبم دردر میگیره ولی الان ک برگشتن ب هم یعنی سر ی بوسه ساده و ی نگاه ساده و یا بخل😍😍قلبم میریزه وپذوق میکنم دیووونمون کردی عاغااا  مراعات این قلب صاحب مرده  رو بکن جان خودت😭😭😭😭
هعییی😐😍😍
و اینکه ما را کاملا مانددد گذشته ی هیوکپگیج و گیج و گیج کردی ناقلا اونا کبن؟!!؟!!؟دخترههه پسرهههه؟!!؟!چرا دوتاشون میرتسن از تصادف؟!!؟یکیشون ک حتما بچه ای هست که فکر کردن مرده و حتما همون دوستای بی شور هیوک گرفتنش  و دروغ گفتن و اینا رو بخ بخ کردن ولی باعث شد پخته تر شن!!!!!!
اون یکی کیه!!؟؟؟شاید اونم این وسط تو تصادف بوده!!!!خوداا من مردم ینی میمرم تا بفهمم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!نه حتما!؟!؟
صبر کنیم چیزی رو ازمون کم نمیکنه نه؟!؟😐😔فک کنم همینو بگی😐😐😁😁😁
لاب یووووو فابتبنگگگ😍😍😍عایم گود اند ویتینگ مور😚😔😔😔😔😔
پاسخ:
الان تموم شده چه حسی داری؟ =)))))))))))♥
مررررررسی♥
سلام
راستش حدس میزدم این پره که طبق معمول یادم نیست اسمش {همون که عکس هائه و هیوک رو داره} یه ربط اساسی به گذشته هائه و هیوک داره و شک کرده بودم به اینکه ممکنه همون بچه ای باشه که هائه و هیوک تو اون تصادف قبل فراموشی به قول اطرافیانشون مرده بوده .باشه ..هرچند به طور قطع تویه قصه معلوم نشده .....
ولی اگه اینطور باشه که اوضاع داغون میشه هم روابط بین هائه و خونوادش که زیاد مهم نیست ولی من بیشتر نگران تنشهاییم که ممکنه پیش بیاد
بازم مرسی بوس بوس
پاسخ:
مرسییییییی عزیزممممم
پره ینی پسره ؟ :))♥


سلام و درود
خسته نباشی
مثه همیشه عالی بود

فقط من باوجود کاری که اون جونگهیون عوضی کرد نمیخوام قبول کنم بادا هم بچه ی ایونهه است...تازه داشتم ذوق میکردم که هیوکجه حسابشو رسیده که اونکارو کرد...امیدوارم همشون تقاص کارایی که با ایونهه کردنو پس بدن😧

خعلیییی این فیکو دوسدارم کاش تموم نمیشد...ممنون بابت زحماتت واقعنننن معرکه بود♡
پاسخ:
سلام سلام مرررررسی
=)) همشون بچه هم بودن

♥مچکرم♥
 ممنون
واقعا یکی از فیکای بود که فوق العاده دوسش داشتم و همیشه بی صبرانه منتظر ادامش بودم.حیفه که تموم بشه
همیشه گفتم و میگم قلمت رو و ایده و فکر و بسیار دوست دارم .داستان فیکت متفاوت و موضوعش با اکثر فیکا فرق میکنه و این زیباش میکنه .
هم این فیک و هم عشق بی نتیجه رو خیلی خیلی دوس دارم.
امیدوارم به نوشتن ادامه بدی 
پاسخ:
♥مرسیییییی
خیلی بهم روحیه میده این حرفات...واقعا خیلی خوشحالم که خوشت اومده♥_♥ T_T

سلام
بادا چرا اینجوری شد! :(((
همش تقصیر هیوکه....باید میزد اون یارو رو از وسط پاره میکرد!
ممنون :)
پاسخ:
سلامممم
باید جرش میداد
ولی نداد -_-
دروود و سلاملکم! :)
خوشم اومد همه رو جمع کرد!!! آخ آخ آخ!!!
جونگهیوون بازم یچیزی رو قایم کرده..مطمئنا!!! :/ مردک شاغال!!
باداا!!!!!!!! :؟
خبیث نشو ملی! بلا ملا رو بیخیااال!!!
دستت مرسی!

پاسخ:
هاییییییی سلااااامم
بادا رو قایم کرده بود -_-
مرررررسی♥
سلام عزیزم خوبی؟؟؟؟؟؟
وای خدا بادا چی شد؟؟؟؟؟؟چرا اینجوری شد؟؟؟؟؟⁦:-(⁩
الان اگرم نمیره انقدر افسرده هست که داغونه رسما⁦:'(⁩
کاش میشد جونگهیونو با دستای خودم خفه کنم 
واقعا حالم ازش بهم میخوره حتی مرگم واسش زیاده 
یعنی ایونهه هیچوقت نمیفهمن یه دخترم داشتن؟؟؟
الهی بمیرم واسه بادا چقدر زندگیش سخت بوده⁦:'(⁩
تازه داشتم حال میکردم با خانواده ایونهه ای⁦:-(⁩
محبتای هیوک به مین هیوک قشنگ بودش خیلی⁦^_^⁩
اینکه مین هیوک نمیذاشت بورا و میونگ دعوا کنن⁦^_^⁩
ولی با این اتفاقی که واسه بادا افتاد همه چی بهم خورد ⁦:-(⁩
مرسی‌عزیزم
پاسخ:
سلااااام
دوس داشتم شکنجه ش بدم نشد:|
نه نفهمیدن :(
:(( دلم واسه فیک تنگ شد
مررررررسی♥
سـلــام و درود...خسته نباشی♡
واقـــن عالــیـے بود این فیک😭
باورم نمیشه که همش خوابِ دونگهه بودش😓
عصن دوست ندارم این فیک تموم شه پس لطفن فصل2 رو هم بنویس چونکه تهشم باز گذاشتی من بیصبرانه منتظرِ اینن که فصل دومشو بنویسی و عاپ کنی...منتظرِ فیکای بعدیتم هستمシ
بازم کوماعو خیلی قشنگ بودش💙💎🐠🌊
پاسخ:
سلااااام مرسیییییییی
پایان بازش خوجله=))
فصل دوم نمینویسم
فیک جدید احتمالا شروع کنم بعد از عشق بی نتیجه ^_^
♥مرسی
عالیییییییییییییییییییییی بود من با تیکه اخرش خیلی حال کردم اصلا یه جوره خاصی بود میشه گفت یکی از بهترین پایانایی بود که تا حالا خوندم
دلم برای بادا سوخت گناه داشت طفلکی خیلی خوب شد اون جونگهیون اشغالم مرد ازش متنفرم
ملیکا جون خسته نباشی کارت درسته درش شکی نیست بی صبرانه منتظره فیک بعدیتم که مطمئنم محشرررررررررررررررررررره
سلام
اینا همش خواب دونگهه بود منتها از کجای داستان! بدوش یا از تصادف به بعد؟! از همون کافه و اومدن مادر بورا و...؟؟؟ اگه از اولش باشه که اساسا داستان نیازی به فصل دوم نداره ولی اگر از قسمت تصادف به بعده نظر من اینه که اگر بخوای ادامه بدی یه مود تکراری به خودش میگیره! باز صلاح کار خویش خسروان دانند...
خسته نباشی دوست عزیز :)
شوخی میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
این از فحش به رده من میخوام با تریلی از روت رد شم.
یغنی واقعا که
عاشقتم
ته هیجان بود
خخخخخ
خود در گیری که میگن منم

ممنون و تشکر
قلمت و نوشته هات رو خیلی دوست دارم.
بنظرم اگه اخر داستان اول اشنایی هیوک و دونگهه است ,دوست دارم قصل دومی داشته باشه و با شناختی که ازت دارم حتما با موضوعی جدا و خاص شروعش میکنی,
به هر طریق دوست دارم نوشته هات رو بخونم ,چه فصل دوم این داستان و چه داستانی جدید
دروود بر ملی جان جانان!! 
عجب سورپرایزی بود لهنتی!!!!دلم نیومد فوشت بدم, لال شدم!!!😂😂😂 اصلا دو ساعت از دست تو مات بودم یه نقطه!! عجبببب چیزی بووود!!!😂😂❤
مرسی که روح و روانمونو پیچوندی به هم!!! 😂 
میدونی عاشق عکسم یا بگم بازم؟؟ 😃 اخ اخ اخ!!!  
همه چیزو میذارم پای خودت,فصل دو میزاری بزار,من پایه م,نشد هم نشد!!  نو پرابلم!!! فقط فایتینگ وار منتظرتم!!!😍❤ 
دستت درست!!!👏 
سلام ملیکا خوبی؟؟؟؟؟؟
وای داری بامن شوخی میکنی؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
باورم نمیشه یعنی همه ی اینا خواب بودش؟؟؟؟؟؟؟
از کجا خواب بود؟؟؟؟؟از اول داستان؟؟؟؟؟یا از اونجایی که بعد فراموشی همو پیدا کردن؟؟؟؟؟؟
وای دارم دیوونه میشم از‌فضولی یعنی چی بود داستان؟؟؟؟؟⁦:-(⁩
اصن گیج دم باز من⁦=_=⁩
فصل دوم‌داره دیگه؟؟؟؟؟؟از کی میذاریش؟؟؟؟⁦^_^⁩
مرسی عزیزم ❤️❤️❤️❤️ خسته نباشی
سلااااااااام🙋
رمانت عالییییی بود😍
معلومه ادامه میخواد😲😲
لطفا ادامه بده😊😔😘😘😘


سلام ببخشید من میخواستم این فیکو بخونم پارتای قبل قسمت ۲۰ از کجا پیدا کنم؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی